نه رسوایی امریکا، نتیجه برجام است و نه آشفتگی اقتصادی ما، نتیجه تحریم

غلامرضا فدایی- بعضی اوقات در گفتار مسئولان برای بزرگ جلوه داده نتایج برجام جمله هایی شنیده می شود که به نظر می رسد غلو کردن و یا آدرس غلط دادن باشد.

البته هر چیز در جای خودش دارای فواید و مضراتی است و انصاف آن است که به دور از هیاهو و جنجالهای سیاسی ارزیابی منصفانه صورت گیرد و نفع و ضررش برای ملت نه در کوتاه مدت بلکه در گذر تاریخ مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا این قضاوتهای زودگذر سیاسی با گذر اشخاص در زمان تمام می شود و آنگاه تاریخ قضاوت خواهد کرد که چه کسی در چه زمانی به مردم راست و یا دروغ گفته است. آدرس غلط دادن عارضه بسیار بدی دارد که نسل های بعدی با آن نمی توانند کنار بیایند. این روزها جناحها برای از میدان بیرون کردن رقیب گاهی به بیگانه هم امتیاز می دهند. چه در رفتارها و چه در گفتارها به گونه ای عمل می کنند که دشمن همانها را می خواهد و این اختصاص به کشور ما ندارد. امریکای مدعی ابرقدرتی هم همینطور است. الان فضاحتی که در امریکا به بار آمده و تنش جدی که بین کنگره و کاخ سفید است اگر در هر کشور دیگری بود آن را از پای درآورده بود! اما از آنجا که آن قَدَر قدرت است، مال و منال دارد و با فناوری های پیشرفته مجهز است، هر چند با بلعیدن سهم دیگران و استثمار بیکسان بوده باشد از نظر ملت­های فرودست گوئی­که اتفاق مهمی نیفتاده و بعضی آن را با ثمره دموکراسی توجیه می­کنند. بزرگان! هر کاری بکنند بالاخره کسانی هستند و به ویژه از فرودستانِ فکری، که آن را توجیه می­کنند. آن بیچاره است که  اگر مسجد آدینه بسازد /  یا سقف فرو ریزد و یا قبله کج آید.

درست تحلیل کردن از منصفان و دانش دوستان بی ریا و بی نیاز از قدرت بر می آید. امریکا اگر به تعارضات داخلی گرفتار شده و یا به قول بعضی ها منزوی شده است این به خاطر برجام نیست؛ برجام هم یک شاهدی از بد عملکردن حاکمان کاخ سفید و برنامه ریزان کنگره و سنای امریکاست. البته منزوی شدن امریکا هم توجیه ما است و چه بسا هنوز هم اروپائیان و حتی چین و روسیه علاقمندند که به نوعی بر سر میز مذاکره با امریکا بنشینند. پس ما نبابد فریب ظاهر را بخوریم که پس ما پیروز میدانیم و امریکا را منزوی کردیم. اگر امریکا منزوی شده و یا به هر بلای دیگر گرفتار شود نتیجه عملکرد خودش هست.

همچنانکه اگر ماهم به هر مصیبتی دچار شویم نتیجه مستقیم تحریم نیست و اینقدر آن را به تحریم نچسبانیم. این سوء مدیریت ماست که ما را زمین­گیر کرده است. این اختلافات ظاهری است که حربه به دست دشمن خارجی می دهد.

 باید به خود برگردیم و از خود شروع کنیم و صادقانه و برای حفظ ایران و انقلاب از دعواهای بی حاصل بپرهیزیم و اشتباههای خود را بپذیریم و از راه غلط برگردیم و دست به دست هم بدهیم و کشور را نجات دهیم. و جالب است که مسئولان و به ویژه رئیس بانک مرکزی اکنون پس از چهل سال اعتراف می­کند که اکنون با این تحریم­ها موقعیتی به دست آمده تا ما به داخل توجه کنیم (3/11/97، شبکه 2، گزارش ویژه خبری)!

سیاستهای غلطی که در کشور اجرا، و هنوز بر آن اصرار ورزیده می شود یکی دو تا نیست و هر عاقلی به آن اعتراف دارد وعجیب تر اینکه خود مسئولان هم به آن معترفند ولی جرأت تصمیم گیری ندارند و یا نمی خواهند تصمیم بگیرند.

نمونه آن ارز 4200 جهانگیری است که موجب آفات بسیاری شده و بر اساس گزارش صدا و سیما در شبکه دو برنامه زنده باد زندگی، همه حتی رئیس جمهور می­گوید من هم قبول دارم که این تخصیص ارز نادرست است اما همچنان دستمایه عده ای سودجو و رانت خوار است. اگر نظارت دقیق بر آن هم بود باز جوابگو نبود تا چه رسد که نظارتی هم نیست و فقط کار قوه قضائیه را زیاد می کند که سلطان های مختلف را درحوزه های گوناگون بگیرد و خوب، خود هم این هم شغل و کاری شده است.

داستان قاچاق از دو سر (ورودی و خروجی) خود نمونه بارز دیگری از ناکارآمدی است. عجیب است که در واردات قاچاق میلیاردی و از همه نوع کسی جلودار آن نیست و بر اساس گزارش­های پایش در بهمن ماه امسال مأموران گمرک مثل آب خوردن صد ها تریلر را بدون بازرسی و با عناوین واهی ترخیص می کنند و تازه مدعی اند که با قاچاق مبارزه می کنند.

و عجیب تر اینکه می گویند برای هر چیز باید قانون باشد مگر دفاع از کیان کشور چه امنیتی، سیاسی و اقتصادی و حتی فرهنگی قانون می خواهد؛ باید جلوی مهاجم و متجاوز را به هر قیمتی گرفت. حال برای محاکمه آنان، خوب، باید به قانون مراجعه کرد. مگر در دفاع مقدس مدافعان کشور منتظر قانون بودند؟ علت این است که ستاد مرکزی جنگ اقتصادی تشکیل نشده و یا اگر شده جدی گرفته نشده است. هم می­گوئیم جنگ اقتصادی است و هم می خواهیم وانمود کنیم که هیچ اتفاقی در کشور نیفتاده است. این دو با هم جمع نمی شود. مبارزه اقتصادی ما مبارزه خودفرسایشی است. و یا قاچاق بنزین روزانه 10 ملیون لیتر و معادل مصرف ترکیه با لوله ها در زیر خاک و دریا به بیرون می رود و دولت و مجلس هم می داند ولی معلوم نیست که عامل آن کیست. همه اظهار تأسف می کنند ولی نمی­توانند سر نخ را به دست آورند. و یا قاچاق گوشت به خارج از کشور و سیل واردات از آنطرف برای خواباندن صدای مردم از طرف دیگر.

یا مالیات گرفتن از دانه درشتها و فراریان آن، که ظاهرا کسی از آن ها خبر ندارد! و یا وام ها و تسهیلاتی که بانکها در اختیار دو سه درصد می گذارند و سود های کلانی که نصیب آنها می شود و جرأت برخورد هم با آنان نیست و آقازاده هایی که فقط نامشان برده می شود و معلوم نیست فرزند کدام آقایان هستند.

و یا گرفتن اطلاعات دهک های غنی در کشور که امکان پذیر نیست و متعجبانه دولتِ طرفدارِ دنیای مجازی و برپادارنده فضای مجازی هنوز نتوانسته آمار بگیرد و سوگمندانه با اعلام ناتوانی، آن را به عهده استانداران گذاشته است!

اصلا بیان این همه خبر در صدا و سیما  و بقیه رسانه ها دو کارکرد دارد یکی آن را برای توده مردم عادی می کند و دیگر سرمایه اعتماد عمومی را به سرعت تخریب می نماید.

آیا این­ها نتیجه تحریم است و یا نتیجه بی مدیریتی و ناکارآمدی خودمان. کجای آن به تحریم ربط دارد. اگر درست عمل کنیم اگر چه تحریم هم می تواند اثر داشته باشد و لی عملکرد خوب، آن را خنثی می­کند.

داستان کشور ما داستان بیماری است که خود، خود را بیمار کرده وحال برای خوب شدن باز بدون توجه به پرهیز داخلی و تقویت روحی و روانی به عوامل خارجی دل بسته است. کار فرهنگی در این شرائط دیگر محلی از اعراب ندارد؛ زیرا به محض بحث از آن فریاد بر می آید که ملتی که برای نانش محتاج است و یا آموزش و بهداشتش مشکل دارد کجا به فرهنگ می رسد که هم درست است و هم انحراف از اصل قضیه. زیرا که بسیاری از مسائل اقتصادی ناشی از عدم توجه به مسائل فرهنگی است.

بنابراین علت را در خود باید جستجو کرد و نه در غیر. خدا هم گفته است ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.

 

افزودن نظر جدید