نظام آموزشی ما سترون و ناکارآمد است

روز انتشار گفت‌و‌گوی تفصیلی روزنامه «ایران» با محمدعلی موحد همراه با حدیث قرب دیگران درباره جایگاه این پیر برنای فرهنگ، ادبیات و عرفان ایرانی، مصادف شد با مراسم تجلیل از او در دانشگاه تهران. این بزرگداشت که به میزبانی دانشگاه تهران و در تالار فردوسی (که هنوز گویا طنین صدای بزرگان فرهنگ و ادب این مملکت را در قلب خود دارد) به همت کمیسیون ملی یونسکو در ایران در حالی برگزار شد که شیفتگان این پیر فروتن و گرانسنگ، تالار را مالامال کرده بودند و به هر گوشه‌ای که نظری می‌انداختی، بزرگی از مقابل چشم می‌گذشت؛ از شفیعی کدکنی تا ناصر تکمیل همایون و محقق داماد و از معصومی همدانی و غلامعلی حداد عادل تا بسیاری دیگر که آمده بودند تا بار دیگر ارادت خود را به محمدعلی موحد و هفتاد سال عمری که با حضور بی‌نظیر و مؤثرش پای ایران و فرهنگ و ادبیات گذاشته است، برسانند.

روزنامه ايران در ادامه نوشت:  مصطفی ملکیان، حجت‌الله ایوبی (دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو) احمد جلالی، سفیر و نماینده دائم ایران در یونسکو، معصومی همدانی و حداد عادل در سخنرانی‌های خود هر یک از زاویه‌ای به نقش پر رنگ و مانای این «استاد استادان» پرداختند و در ذکر او خیرها آوردند. در پایان این مراسم نشان ویژه یونسکو به محمدعلی موحد تقدیم شد. جلالی هنگام اهدای نشان، صحبت‌های مجری برنامه را تصحیح کرد که: «در متن تقدیرنامه و نشان یونسکو همیشه این جمله (اهدا شود) می‌آید اما ما برای جناب موحد این متن را تغییر دادیم و در متن حاضر آوردیم که از استاد محمدعلی موحد تقاضا می‌کنیم این نشان را از یونسکو بپذیرند.»

دیروز وزن سِن تالار فردوسی چنان سنگین بود که شاید کمتر دست دهد که قابی چنین در لنز دوربین عکاسان تکرار شود. تمبر یادبود محمدعلی موحد را استاد شفیعی کدکنی، توفیق سبحانی و فتح‌الله مجتبایی به یادگار امضا کردند و از کتاب مقالات شمس به زبان فرانسه و با ترجمه «پروفسور دوفوشه کور» رونمایی شد. پس از آن، نوبت سخنرانی محمدعلی موحد با آن زبان شیوای فارسی و لهجه دلربای ترکی‌اش شد. موحد تمام مدتی که در سالن حضور داشت و فیلمبردارها تصویر او را روی تلویزیون بزرگ سالن نشان می‌دادند سری ‌به زیر داشت. شفیعی کدکنی هم جایی پیدا کرده بود آخر سالن و نشسته بود تا این‌که مجری برنامه نامش را صدا زد و به اصرار و پاسخ حاضرانی که او را ایستاده و به مدت طولانی تشویق‌ می‌کردند، آمد و به صف اول میهمانان پیوست. موحد سری به‌زیر داشت و مانند درختی کهنسال اما سترگ، صحبت‌های خود را آغاز کرد. او گفت:«من نمی‌دانستم این برنامه قرار است به محوریت من انجام شود. قرار بود برنامه به تجلیل و رونمایی از ترجمه فرانسه مقالات شمس و کار بزرگی که پروفسور دوفوشه‌کور انجام داده اختصاص داشته باشد و من واقعاً اینجا غافلگیر شدم. گوش من نمی‌شنود. پیرمرد شده‌ام. اما متوجه هستم که دوستان درباره من به اغراق سخن گفتند.»

پیربرنای باغ فرهنگ، ادب و تاریخ که بی‌شک باید او را «علامه نادرالوجود» دوران نام برد، در ادامه صحبت‌های خود ضمن تقدیر و تشکر از همه کسانی که در سالن حضور داشتند و برای این مراسم تلاش کردند از زندگی و حس و حال خود چنین گفت: «من خودم را به فتراک شمس و مولانا بسته‌ام و از طریق آنها صاحب آبرویی شده‌ام. پس من این مایه ترحیب را حق خود نمی‌دانم و به ریش نمی‌گیرم و امر بر من مشتبه نمی‌شود جز این‌که مرا نزد خودم شرمنده می‌سازد که بیشتر از هر کسی خود را می‌شناسم. به قول خاقانی هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایه هیچ. من فکر می‌کردم این مراسم به تجلیل از پروفسور دوفوشه کور برگزار می‌شود و وقتی به من گفتند من پیشنهاد سخنرانی دادم و آقای معصومی همدانی و چند نام دیگر را هم برای سخنرانی پیشنهاد دادم. نمی‌دانستم قضیه از این قرار است که من را می‌خواهند تجلیل کنند. وقتی از حقیقت آگاه شدم که کار گذشته بود. پس تن به قضا دادم. خیلی ممنونم. خیلی لطف کردید.» مصحح مثنوی مولانا و مقالات شمس و چندین و چند کتاب سترگ دیگر از مشکلات نظام آموزشی در کشور سخن گفت و با دردمندی و دغدغه از همه مسئولان و مدیران آموزشی کشور خواست تا به داد این نظام آموزشی برسند. او گفت: «حالا که به مهر شما به این همایش آمده‌ام فرصت غنیمت می‌شمارم و در چند کلمه عرایضی را که دلم می‌خواهد، می‌گویم. نظام آموزشی ما دچار آفت‌های مهلکی است. از دانش‌آموز تا دانشجو و دبیر و استاد همه از این نظام آموزشی شکایت دارند. نظامی سترون و ناکارآمد که شوق و شور در نوجوان و جوان را می‌کشد و مانع شکوفایی استعدادهای خدادادی‌اش می‌شود. وقت آنها را تلف و شمع اشتیاق و جویندگی دلشان را خاموش می‌کند.» استاد موحد درد دل خود را این‌گونه ادامه‌ داد:

«من این نوحه سرایی را پیش‌تر هم داشته‌ام و به صورت مکتوب هم منتشر شده است. اول تابستان سال گذشته نوه من که دانش‌آموز ریاضی و فنی بود امتحان کنکور می‌داد. بنده ورقه ایشان و سؤالات را دیدم. سؤالاتی که تحت عنوان فرهنگ و معارف اسلامی برایش طرح کرده بودند واقعاً مایه تأسف بود که در نظام رسمی مملکت کنکور برگزار می‌شود و چنین سؤالاتی مطرح می‌شود. دوسه ماه پیش هم به مدرسه‌ای در تبریز سری زدم. سؤالاتی که برای امتحان فلسفه‌ آنها در نظر گرفته شده بود واقعاً تأسف آور بود. رفتم به دفتر و خواستم مدیر و معاون و دبیر را ببینم. هر چه حرف می‌زدم می‌دیدم دبیر مربوطه سکوت کرده بود و گویی روح در کالبدش نبود. انگار می‌خواست به من بگوید چه می‌گویی! ما نیز همین‌ها را یادمان داده‌اند و... متوجه شدم که این نظام آموزشی ریشه در ریشه خراب و اشتباه است. تو را به خدا فکری برای این جوان‌ها و نوجوان‌ها کنید. نگذارید این بچه‌ها با این اشتباهات ریشه‌ای هدر بروند. من نمی‌دانم واقعاً یونسکو برای این است که فلان بازارچه مخروبه را ببریم ثبت بکنیم ودلمان خوش باشد؟ آیا واقعاً امکاناتی ندارند تا این شکل نظام‌های خراب آموزشی را در هرکجای دنیا ترمیم کنند. من از وزیر و معاونانش استمداد می‌کنم که این مسأله را درست کنند. این آدم‌ها همان هستند که وقتی از چنبره سیستم خلاص می‌شوند به مریم‌ میرزاخانی تبدیل می‌شوند. این‌ها همه بچه‌های ما هستند.» این مراسم با اجرای موسیقی و گرفتن‌ عکس‌های یادگاری به پایان رسید تا نه موحد که نیاز به بزرگداشت ندارد و خود بزرگی بی‌بدیل است، بلکه علاقه‌مندان و پاسداران او ساعاتی در کنار او به عیش و سرمستی وقت بگذرانند و با خوشی به خانه‌هایشان برگردند. 

افزودن نظر جدید