مسیح مهاجری: تجربه تلخی از ورود نظامیان به دولتهای نهم و دهم داریم/ آنها را چه شده که دست از امنیت کشور کشیده و وارد سیاست شده اند؟

مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

در رسانه‌ها دیدم یکی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در واکنش به اظهارنظرهائی که در مخالفت با ورود نظامیان به انتخابات ریاست جمهوری 1400 می‌شود، گفته است: مگر نظامی‌ها چه کار کرده‌اند که مردم را می‌ترسانید؟

از آنجا که یکی از مخالفان جدی ورود نظامیان به انتخابات ریاست جمهوری 1400 و بطور کلی نامزد شدن آنها برای پست‌های سیاسی اعم از ریاست جمهوری یا وزارت، صاحب این قلم است، لازم می‌دانم به سؤال این سردار، که مدتی نیز در کسوت عضویت در مجلس شورای اسلامی بودند، پاسخ بدهم.
پاسخ را از یک اصل روشن که بخشی از قراردادهای اجتماعی نه فقط در ایران بلکه در عموم مجامع است، شروع می‌کنم. این اصل اینست که نظامیان به دلیل روحیه خاصی که همراه با ویژگی‌های مختص به محیط‌های نظامی است، بطور طبیعی و عادی به کرسی ریاست جمهوری تکیه نمی‌زنند و در اختیار گرفتن حاکمیت هیچ کشوری توسط آنها روا دانسته نمی‌شود. این، یک امر عرفی معقول و منطقی است و آنچه برخلاف این اصل در بعضی کشورها رخ می‌دهد، غیرطبیعی است.

به همین دلیل است که تعابیری از قبیل «حکومت نظامی» و «دولت نظامیان» در عرف بین‌الملل، پدیده‌ای غیرطبیعی و مخصوص زمان‌های غیرعادی تلقی می‌شود. بر این اساس، اگر بخواهیم به افکار عمومی جهان این نکته را القاء کنیم که جمهوری اسلامی ایران در حالت غیرعادی بسر می‌برد و شرایط در این کشور بحرانی است، باید به نظامیان روی بیاوریم و از آنها بخواهیم حکومت را در دست بگیرند. البته در آن صورت نیازی به انتخابات نیست و معمول اینست که نظامیان از راه‌هائی غیر از انتخابات حکومت و دولت را در دست می‌گیرند.
خوشبختانه جمهوری اسلامی ایران اکنون دچار بحران نیست و این واقعیتی است که خود نظامیان به‌ویژه سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همواره بر آن تأکید می‌کنند و با صدای رسا می‌گویند این کشور از بالاترین امنیت برخوردار است و هیچ مشکلی نداریم. در چنین حالتی، هیچ دلیلی وجود ندارد که نظامیان به صحنه رقابت انتخاباتی بیایند و درصدد تصاحب کرسی ریاست جمهوری برآیند.
علاوه بر این اصل قطعی، نکته دیگر اینست که مردم ایران در دهه‌های گذشته بارها به نظامیان، حتی آنها که سال‌ها از کسوت نظامی‌گری فاصله گرفته و اقتصاد خواندند و با مشغول ساختن خود در سیاست و اجرائیات، مقدمات بالا رفتن از نردبان قدرت را تمرین کرده بودند و خود را در معرض آراء مردم قرار دادند، رأی ندادند. این رأی ندادن یک امر تصادفی نبود بلکه نشانه روشنی از عدم استقبال جامعه از نظامیان برای قرار گرفتن در جایگاه حاکمیت سیاسی بود.
تجربه تلخی هم از ورود نظامیان به رده‌های مدیریت ارشد سیاسی از قبیل وزارت در دولت‌های نهم و دهم در حافظه مردم کشورمان وجود دارد که آنهم دلیل روشن دیگری برای مخالفت با ورود نظامیان به عرصه سیاست است. در دوره‌هائی از مجلس شورای اسلامی در دهه‌های اخیر هم حضرات نظامیان حضوری پررنگ داشتند که آنهم تجربه موفقی نبود و حتی عوارض منفی نیز به همراه داشت. اینها همه را با قطع نظر از فرمان امام خمینی می‌دانم که نظامیان را از ورود به سیاست منع کردند.
اما اینکه پرسیده‌اند مگر نظامیان چه کار کرده‌اند که مردم را می‌ترسانید، پاسخ اینست که چون نظامیان خوبند، حیف است وارد کاری شوند که کار آنها نیست. مخالفت با ورود نظامیان به انتخابات ریاست جمهوری، به این معنا نیست که آنها کار خلافی کرده‌اند. امام خمینی که نظامیان را از ورود به سیاست منع کردند، خیر آنها را می‌خواستند. اینکه امروز می‌شنویم چندین نفر از نظامیان برای نامزدی ریاست جمهوری صف بسته‌اند، این سؤال را مطرح می‌کند که آنها چه چیز بدی از نظامی بودن دیده‌اند که می‌خواهند از آن فاصله بگیرند و به کاری که کارشان نیست بپردازند؟ بنابراین، سؤال اصلاً این نیست که مگر نظامیان چه کرده‌اند که مردم را از آنها می‌ترسانید؟ بلکه اینست که نظامیان را چه شده است که می‌خواهند خدمت به امنیت وطن را رها کنند و وارد سیاست شوند؟ شما نظامیان چون خوب هستید در جایگاه خودتان بمانید.

افزودن نظر جدید