محمدرضا تاجیک:فضاي جامعه به‌مرور باز مي‌شود

اعتماد نوشت:در سال جاري و با انتخاباتي كه در 24 خردادماه برگزار شد فضاي سياسي جامعه ايران، تغيير شگرفي را تجربه كرد و بعد از آن هم دولت يازدهم در نظام جمهوري اسلامي ايران شكل گرفت. رييس اين دولت جديد اگرچه خواه و ناخواه، به نوعي ميراث‌دار دولت قبل و دولت‌هاي قبل از خود است ولي شعارها و وعده‌هايي را مطرح كرد و اين شعارها و وعده‌ها مورد استقبال بيش از نيمي از راي‌دهندگان انتخابات اخير رياست‌جمهوري ايران قرار گرفت. دولت فعلي قاعدتا با اتكا به اين پشتوانه مي‌تواند بسياري از وعده‌هاي انتخاباتي را محقق و اميد به وجود آمده در جامعه را حفظ و تقويت كند. در گفت‌وگويي كه با دكتر محمدرضا تاجيك، استاد دانشگاه و رييس مركز بررسي‌هاي استراتژيك رياست‌جمهوري در دوره رييس‌جمهوري سيد محمد خاتمي داشتيم، از او درباره تحولات سياسي به وجود آمده در ماه‌هاي اخير پرسيديم و اينكه نهادهاي سياسي و مدني به عنوان حلقه واسط و ميانجي بين جامعه و دولت به چه صورت مي‌توانند به رشد متوازن و متعادل كشور كمك كنند و دولت يازدهم كه صفت اميد و تدبير را براي خود برگزيده است احيانا با در پيش گرفتن چه سياست‌هايي مي‌تواند كمك كند جامعه به سمت رشديافتگي حركت كند. البته دكتر تاجيك در ماه‌هاي اخير اعلام كرده است كه توقع زيادي از دولت يازدهم ندارد و اين دولت صرفا مي‌تواند گشايش‌هاي كوچكي را براي جامعه ايراني رقم بزند. گفت‌وگو با محمدرضا تاجيك كه دكتراي «تحليل گفتمان در سياست» از دانشگاه اسكس بريتانيا دارد بنا به خواست او و دلايلي كه مطرح كرد صرفا به صورت مكتوب انجام شد.

در سال جاري و با اوج گرفتن رقابت‌هاي انتخاباتي رياست‌جمهوري، ديدگاه‌هاي مختلف و متنوعي در حوزه‌هاي سياسي، اقتصادي و سياست خارجي مطرح شده است. آقاي دكتر تاجيك مي‌خواهيم بدانيم از ديد شما كه گفتمان‌هاي سياسي و تغيير و تحولات جامعه را رصد كرده و تحليل مي‌كنيد به طور كلي وضعيت و فضاي سياسي چند ماه اخير كشورمان چگونه بوده است؟

همواره شرايط و فضاي حاكم بر يك «آغاز» شرايط و فضايي متفاوت است. يك «آغاز» معمولا مبتني بر نفي آن چيزي است كه از آن آغاز مي‌كند. اين «نفي» نفي زيبا و فريبا و باشكوهي است. اين «نفي» نفي احساس آزردگي‌ها، سختي‌ها، نداشتن‌ها، نخواستن‌ها، نگفتن‌ها، نكردن‌ها، نديدن‌ها و... است. اين «نفي» نفي نفي‌ها و نهي‌هاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي‌اي است كه جريان مسلط گذشته هويت خود را در بطن و متن آنها تعريف كرده بود. از اين رو، آغاز اين «آغاز» همواره با رنگي شاداب و باطراوت وشكوه نقش و نقاشي مي‌شود. دوران آغازين دولت تدبير و اميد هم از اين امر مستثني نيست، به ويژه كه اين دوران آغازين با زرورق‌ها و كاغذ كادوها و بادكنك‌هاي رنگارنگ ارتباط با غرب و حل مشكل راهبردي هسته‌يي (و به تبع آن، اقتصادي) تزيين شده است. اما اندك‌اندك بايد منتظر گشوده شدن لوح ملفوف تصميم‌ها و تدبيرهاي دولت جديد بود و نيز اميدوار بود كه با گشوده شدن اين لوح، بخت جامعه ايراني نيز گشوده شود. آنچه قابل پيش‌بيني است زنگارگرفتگي اين رنگ‌هاي شاد و شاداب با مرور زمان است، لذا آنچه استراتژيست‌هاي اين دولت بايد انجام دهند انديشيدن تمهيد و تدبيري براي فرداي اين آغاز است.

نهادهاي واسط و مدني بين دولت و جامعه قرار مي‌گيرند و موجب تعديل خواسته‌هاي دولت و كمك به دولت مي‌شوند. در دولت قبل به طور خواسته يا ناخواسته، دولت‌گرايي اتفاق افتاد و حضور گسترده دولت و تفكر دولتي بر همه عرصه‌ها قابل مشاهده بود و رييس دولت تلاش مي‌كرد به طور مستقيم با توده غيرسازماندهي شده مردم ارتباط بگيرد و نسبت به نهادهاي واسط جامعه و مخصوصا احزاب بي‌توجهي نشان مي‌داد. حتي برخي احزاب را به باج‌خواهي و تصاحب دو شركت نفتي متهم مي‌كرد. اين نوع نگاه مقامات دولتي چه آسيب‌هايي را در جامعه ايجاد كرده بود؟

اين تمركزگرايي دولت جزيي از هويت سياست و جزو برسازنده مفهوم «امر سياسي» در جامعه ما است. بعيد مي‌دانم در آينده نيز شاهد گشايشي راديكال در اين عرصه باشيم. بنابراين، تفاوت دولت‌ها را بايد در ضريب و درجه تمركز آنان جست‌وجو كرد و نه در صورت و سيرت تمركزگرا و عدم‌تمركزگراي آنان. از اين منظر، قبلا هم گفته‌ام نبايد چندان منتظر گشوده شدن در و دروازه‌يي به روي احزاب (به معناي دقيق كلمه) در دوران دولت يازدهم بود. اگرچه اساسا چنين انتظاري را يك ناسازه تاريخي مي‌دانم زيرا در متن آن آشكارا نوعي طلب گشودگي و گشايش بازي حزبي از بزرگ‌ترين مانع شكل‌گيري و نهادينه شدن اين بازي در ايران معاصر، يعني دولت، مي‌بينم.

به بيان ديگر، ما در تاريخ معاصرمان همواره از يك نهاد حكومتي- دولتي و در چارچوب ضوابط و قواعد او، طلب برپايي نهاد مدني و فعاليت جمعي مدني كرده‌ايم و اين خود نشان و نشانه‌ صغارت و عدم بلوغ اجتماعي و سياسي است. مي‌خواهم بگويم در عرصه‌ عمومي دولت‌پرورده يا در جامعه‌ مدني دولت‌پرورده نمي‌توان بساط بازي حزبي را پهن كرد. مشخص است كه با اين مقدمه نمي‌خواهم بر يگانگي منش و روش دولت‌ها تاكيد كنم. مي‌دانم برخي دولت‌هاي اين مرز و بوم همواره به دور خود دايره‌يي كوچك ‌كشيده و بسياري از شهروندان را بيرون و بيروني آن تعريف كرده‌اند و بسياري ديگر را غسل تعميد ‌داده و نام «دگر» بر آنان ‌گذارده‌اند. اما در مقابل، برخي از دولت‌ها نيز تلاش كرده‌اند اين دايره‌ را بزرگ‌تر و وسيع‌تر نقاشي كنند تا شهروندان بسياري در گستره آن قرار گيرند و سوژه‌هاي فردي و جمعي گونه‌گوني در ساحت آن امكان تولد و بازيگري داشته باشند. اميدوارم اين دولت بتواند از مرام بي‌مرام «حزب‌كشي» برخي از دولت‌ها، همچون دولت گذشته، فاصله بگيرد و با جمع‌وجور كردن دامن گسترده‌ خود، فضايي هم براي بازيگري و نقش‌آفريني احزاب فراهم آورد.

به هر حال دو رييس‌جمهور قبلي و رييس‌جمهور فعلي بدون اتكا به احزاب موجود و پشتيباني‌هاي فعالان حزبي و تشكل‌ها به قدرت نرسيده‌اند. چرا افرادي كه موفق به تشكيل كابينه شده‌اند بعد از تشكيل دولت، خود را فراجناحي و فراتر از احزاب مي‌خوانند و به نوعي اظهار مي‌كنند كه ما حزب نداريم؟

در غيبت رويكرد حزبي، همواره نوعي يا انواعي از رويكردهاي پوپوليستي بروز و ظهور مي‌يابند كه مشروعيت و مقبوليت خود را نه در سيرت حزبي بودن، كه در صورت تمام‌مردمي بودن جست‌وجو مي‌كنند. اينان قاب و قالب حزبي را براي نقش و نقاشي هيبت و صورت رياست‌جمهوري خود بسي تنگ مي‌بينند. از اين رو، در فرداي پس از پيروزي قاب و قالب‌شكني مي‌كنند و به نام نامي تمامي جناح‌ها و طيف‌هاي اجتماعي و سياسي سخن مي‌گويند، بي‌آنكه بدانند كه ميان رييس‌جمهور تمام‌ مردم بودن و حزبي ماندن و حزبي عمل كردن مغايرتي نيست و اين مشكل را سالياني‌ است كه جوامع ديگر مرتفع كرده‌اند و بي‌آنكه بدانند كه اين فراجناح‌نگري، لزوما به معناي توزيع قدرت ميان جناح‌ها نيست.

بيش از 200 تشكل و حزب ثبت شده در وزارت كشور به هرشكل در جامعه مجوز فعاليت دارند. چه الزاماتي بايد در كار باشد تا احزاب و حزب كاركرد ويژه خود را در كسب قدرت از طريق مشروع و قانوني تحقق ببخشند و در جامعه و فضاي سياسي كشور كاملا تاثيرگذار باشند؟

نخستين الزام، به رسميت شناختن بازي حزبي و كارويژه‌هاي حزبي و فراهم آوردن بستري قانوني براي جاري شدن اين كارويژه‌هاست. به بيان ديگر، در نخستين گام، اربابان قدرت و سياست ما بايد آستانه‌ تحمل خود را چنان گسترش دهند كه امكان قانوني تولد و رشد و بالندگي پديده‌يي به نام سوژه فردي و جمعي سياسي مهيا شود. در دومين گام، بايد با تعريف دقيق جرم سياسي و حقوق احزاب، از هزينه‌هاي گزاف بازي سياسي كاسته شود. در تاريخ معاصر ما ورود به عرصه‌ بازي سياسي، بيش و پيش از آنكه ورود به عرصه‌يي «مدني» باشد، ورود به عرصه «زدني» بوده است يا به ديگر سخن، بازي حزبي در جامعه‌ ما بيشتر يك بازي «كوفتماني» بوده است تا «گفتماني». در پس و پشت اين مشكل، دو عامل اساسي نهفته است: نخست، ضعف فرهنگ سياسي و دوم، ماهيت بستارمند و متصلب قدرت و سياست. رفع و محو قانوني اين دو عامل بازدارنده بايد در دستوركار عاجل جريان‌هاي سياسي در جامعه‌ امروز ما قرار گيرد.

توسعه پايدار بر مبناي توجه متوازن به حوزه‌هاي مختلف اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي امكان تحقق دارد و تحقق پيدا مي‌كند. در رقابت‌هاي انتخاباتي امسال عمدتا مسائل مربوط به اقتصاد و سياست خارجي، اولويت پيدا كرد و برجسته شد. آيا وقوع چنين حالتي، مي‌تواند مطلوب باشد و روند دستيابي ما به توسعه پايدار و همه‌جانبه را دچار اخلال نكند؟

درست است. توسعه‌ پايدار و پويا، توسعه‌يي متوازن نيز هست و چنين توسعه‌يي جز در پرتو يك رويكرد نهادي و همه‌بين ممكن نمي‌شود. از اين منظر، ترديدي نيست هر نوع رويكرد غيرسيستمي و غيركل‌نگر يا غيرنهادي موجب كاريكاتوريزه شدن جامعه و نامتوازني و ناپايداري فرآيند توسعه مي‌شود. اما در يك رويكرد نهادي، نه تنها شرايط (دروني و بيروني)، متغيرها و تغييرات وابسته‌ به يكديگر فرض مي‌شوند، بلكه توسعه‌ تمامي نظام‌هاي فرعي نيز، در ربط وثيق و تنگاتنگ با هم تعريف مي‌شوند. به بيان ديگر، از اين منظر، توسعه امري محصور و محدود به يك سيستم يا نظام فرعي و مبتني بر علل و عوامل دروني يا بيروني مشخص و يگانه نيست بلكه تنها زماني مي‌توان از توسعه در يك جامعه صحبت به ميان آورد كه تمامي نظام‌هاي فرعي و سطوح و لايه‌هاي سازنده و پردازنده‌ آن به طور موزون و هم‌افزا توسعه يابند. در غير اين صورت، با پديده‌يي به نام «كاريكاتوريزه» شدن جامعه مواجه خواهيم بود كه حاصل آن چيزي جز يك «جامعه‌ بي‌ريخت» نخواهد بود.

يك جامعه‌ بي‌ريخت نه تنها يك جامعه عقب‌مانده كه جامعه‌يي بحران‌زا و بحران‌زي است. براي نمونه، تاملي در ايران قبل از انقلاب داشته باشيد: توسعه‌ ناموزون رژيم مسلط كه به تعبير فوكو عين ارتجاع و عقب‌ماندگي بود، جز به فربه‌ شدن غيرعادي يك مولفه‌ قدرت يا يك نظام فرعي يعني مولفه قدرت نظامي و ضعيف و نحيف و توسعه‌نايافته باقي ماندن ساير مولفه‌ها و نظام‌هاي فرعي منجر نشد.

حدود چهار ماه از فعاليت كابينه جديد گذشته است. ديدگاه دولت در 100 روز نسبت به احزاب و تحزب و جامعه مدني به چه نحو بود؟

روايت و حكايت احزاب در شرايط كنوني چندان متفاوت با حكايت و روايت گذشته‌ آنان نيست و هنوز كليد اين دولت دري و دروازه‌يي به روي احزاب نگشوده است. اگرچه در نااميدي بسي اميد هست و اگرچه به انتظار نشسته‌ايم شايد روزي اين «كليد» به در احزاب درآيد و نقش مفتاح خود ايفا كند. با وجود اين، در تحليل نهايي، همان‌گونه كه تصريح كردم، اساسا اين «كليد» يعني كليد دولت‌ها را در خور اين «قفل» يعني قفل احزاب نمي‌دانم و مشكل اساسي بر سر راه بالندگي احزاب را خود دولت‌ها مي‌دانم. طلب فراهم آمدن حوزه‌ عمومي و جامعه‌ مدني از دولت‌ها توسط احزاب را نيز، نشانه‌ عدم بلوغ و صغارت آنان مي‌دانم. عرصه‌ عمومي و مدني، موضوع اراده‌ معطوف به آگاهي و ساختن مردمان يك جامعه است، نه موضوع طلب و تقاضا و تكدي‌گري آنان.

در خط‌مشي و اصول كلي برنامه دولت تاكيد شده كه با انتخابات فراهم آوردن نشاط سياسي و آماده شدن زمينه تضارب آرا و تعامل احزاب و گروه‌ها رخ داده است. در متن اين اصول كلي دولت يازدهم بر اين موضوع تاكيد شده است كه اين مسير بايد تداوم يابد و ثمرات اعتدالگرايي و تغييرخواهي آشكار و نهادينه شود. به نظر شما دولت يازدهم چه دستاوردهاي سياسي قابل توجه تا به حال كسب كرده است؟

فعلا مردم اين نشاط را به دولت بخشيده‌اند نه بالعكس. بنابراين، بايد منتظر نشاط ‌آفريني دولت در عرصه‌ سياسي باشيم. از آنجا كه عمر اين دولت نيز به سرعت در حال سپري شدن است پيشنهاد و توصيه مي‌كنم كه اگر طرح‌واره و اراده‌يي براي ايجاد اين «نشاط» هست، از هم‌اكنون در معرض نقد و نظر مردم و احزاب قرار داده شود. در غير اين‌صورت از خود احزاب طلب تدوين و تنظيم طرحي در اين زمينه شود.

در كنار فعاليت‌ها و اقدامات دولت براي نهادينه شدن وضع جديد در جامعه، فعالان جامعه مدني و حزبي، به چه صورت عمل كرده و آيا قادر هستند ضمن رفع ضعف‌هايي كه فرهنگ سياسي جامعه را از پويايي باز مي‌دارند، در نهادينه شدن فعاليت‌هاي مسالمت‌آميز مردم كه در عرصه انتخابات هم متبلور شد اقدامات مشخص انجام دهند؟

نخست بايد توجه داشته باشيم كه احزاب و نهادهاي مدني ما ضعيف‌تر و نحيف‌تر از آن هستند كه بتوان بارهاي گران را بر دوش آنان نهاد. به بيان ديگر، بايد توجه داشته باشيم كه «چه چيزي» را از «چه كسي» طلب مي‌كنيم. زماني كه سخن گفتن از شكل‌گيري عرصه‌ عمومي و جامعه‌ مدني در جامعه بسيار سخت و دشوار است، چگونه مي‌توان بحث از نهادهاي مدني كرد و زماني كه نمي‌توان به نهاد مدني بالنده‌يي اشارت كرد، چگونه مي‌توان انتظاراتي چنين سنگين را از آنان طلب كرد.

در هر فرض، از ذات نايافته از هستي بخش، نمي‌توانيم انتظار هستي‌بخشي داشته باشيم. لذا بايد اجازه دهيم كه احزاب و نهادهاي مدني ما، در كوران و بوران فعاليت‌هاي مدني به بلوغ برسند تا خود جزيي از راه‌حل مشكلات جامعه و مشكلات فراروي خود شوند.

آقاي روحاني در زمان تبليغات اعلام كردند كه ليست افراد كنار صندوق‌ها نبايد محرمانه تلقي شود و همزمان با وزارت كشور، افكار عمومي هم بايد بتوانند آرا را جمع بزنند. رسيدن به چنين موقعيتي چه پيش‌نيازهايي لازم دارد تا توسعه در بعد سياسي هم عملي شود و به صورت متوازن شاهد توسعه كشور باشم؟

واضح و مبرهن است كه نخستين گام را در اين مسير خود دولت بايد بردارد. بايد ديد تمهيد و تدبير دولت براي تحقق اين مهم چيست. البته زيبنده‌تر، شايسته‌تر و توسعه‌يافته‌تر آن است كه جلساتي مركب از نمايندگان نهادهاي مدني، دولتي و دانشگاهي براي ارائه طرحي اوليه در اين زمينه تشكيل شود.

شما دولت يازدهم را دولت گشايش‌هاي محدود و تعريف شده دانسته‌ايد. از آنجا كه سطح توقعات و انتظارات در حوزه‌هاي مختلف از اين دولت كم نيست، مقامات دولت يازدهم با اتخاذ چه سياست و استراتژي مناسبي مي‌توانند در زمينه پيشبرد اهداف توسعه‌يي كشور در زمينه سياسي و سياست داخلي هم موفق باشند؟

مردم متوجه محدوديت‌ها هستند. تنها بايد شاهد تلاش شايسته و بايسته و صادقانه دولت باشند تا خود توقعات و انتظارات خود را مديريت كنند. دولت كنوني بايد سخت تلاش كند.

مي‌دانيم تدبير، جميع ملزوماتي است كه فرد را از ميان تمام مشكلات عبور داده و به سرمنزل مقصود رهنمون مي‌شود. تدبير تضميني است معتبر براي انجام كارها در شرايط گوناگون. بنابراين، تدبير اعم است از: هدفگذاري، برنامه‌ريزي و كارگزاري. براي تحقق اين سه، دولت كنوني، نخست بايد گوشي گشاده براي گوش دادن به واقع و چشمي بصير براي ديدن واقعيت‌ها داشته باشد. براي تحقق اين مهم ‌بايد واقعيت‌ها را با اطلاعات و دانش، از يكسو و با هدف‌ها و اصول، از سوي ديگر، تركيب كرده تا به خرد و عقلانيتي كه زيرساخت يك توسعه‌ متوازن و پايدار است، دست يابد. اما به قول بزرگي، خرد فرزند تماميت است. تماميت هم فرزند تواضع و شجاعت است. براي اينكه تدبير به تدمير تبديل نشود، بايد تواضع را مادر تمامي فضايل دانست؛ تواضع در برابر تقاضاها و خواسته‌هاي به حق مردم و تلاش (مديريت دانش‌بنياد) براي تحقق آنان.

همچنين آقاي دكتر تاجيك گفته‌ايد كه مطالبات خود را از دولت حداقلي كرده‌ايد. به اعتقاد شما اين انتظارات حداقلي كدام است و ترجيح مي‌دهيد فعالان سياسي و حزبي چه توقعاتي از دولت فعلي داشته باشند؟

فعلا، حقوق و آزادي‌هاي مصرحه در قانون اساسي.

در مجموع و اگر يك تقسيم‌بندي فرضي بين دوره قبل از تشكيل دولت يازدهم و دوره 100 روزه اول و چند ماهه اخير در دولت فعلي قايل شويم آيا اوضاع و احوال حوزه سياسي بهتر شده است يا بدتر؟

بي‌ترديد، در اين آغازين روزهاي اين دولت، شرايط سياسي و گفتمان سياسي گشوده‌تري را تجربه مي‌كنيم. اگرچه اين شرايط بيشتر روحي و رواني و ناشي از چرخش قدرت و سياست است. بايد اميدوار باشيم و به دولت تدبير و اميد فرصت دهيم.

روايت و حكايت احزاب در شرايط كنوني چندان متفاوت با حكايت و روايت گذشته‌ آنان نيست و هنوز كليد اين دولت دري و دروازه‌يي به روي احزاب نگشوده است. اگرچه در نااميدي بسي اميد هست و اگرچه به انتظار نشسته‌ايم شايد روزي اين «كليد» به در احزاب درآيد و نقش مفتاح خود ايفا كند. با وجود اين، در تحليل نهايي، همان‌گونه كه تصريح كردم، اساسا اين «كليد» يعني كليد دولت‌ها را در خور اين «قفل» يعني قفل احزاب نمي‌دانم و مشكل اساسي بر سر راه بالندگي احزاب را خود دولت‌ها مي‌دانم

افزودن نظر جدید