لطفاً به مهران مدیری دست نزنید!

شهرام شفیعی - طنز‌نویس کشورمان - که مجموعه «جزیره بی‌تربیت‌ها» از جمله آثار موفق اوست، به مناسبت پایان یافتن سریال «در حاشیه» به کارگردانی مهران مدیری‌، گفت: بعد از گفتن خسته نباشید به مهران و همه‌ی همکارانش که می‌دانم تا چه اندازه دوستش دارند، به مهران عرض می‌کنم: جمالت آفتاب هر نظر باد/ زخوبی، روی خوبت، خوب‌تر باد ... .

به گزارش امید به نقل از ایسنا، این نویسنده تاکید کرد: به نظر من مهران مدیری کمدینی است که با تمام متن‌هایی که تا‌کنون برایش نوشته شده، فقط پنج درصد از توانایی‌هایش فرصت ظهور پیدا کرده است. نوسانات احتمالی در گیرنده‌های شما مربوط به متن است. لطفاً به مهران مدیری دست نزنید! ... مهران مدیری کمدینی است ژنی و در عین حال آموزش دیده و ایضاً خود آموخته.

وی تصریح کرد: به نظر من، مدیری استاد مسلم ریتم‌شناسی کمدی، در صف خنده‌سازان بزرگ جهان است‌. در مورد او مسلماً باید بتوانیم از توهم غاز بودن مرغ همسایه بیرون بیاییم. ای کاش مهران فرصت داشت و دانسته‌های توانسته‌اش را در مستر کلاس‌هایی به هنرجویان مستعد می‌آموخت. اگرچه‌ مباحثی که در آن مجلس جنون می‌رفت، ورای مدرسه و قیل و قال و مسئله بود ... من آن‌قدر که به قول خراسانی‌ها سرم از کمدی درمی‌آید، ریتم‌شناسی مدیری را - چه در درک و زمان‌بندی متن و چه در بازیگری و هدایت پارتنر- با چاپلین و جری‌لوییس قابل مقایسه می‌دانم.

شفیعی گفت: مدیری همچنین بی‌بدیل است در کنترل و توزیع انرژی در خود و بازیگر مقابلش. استاد است در استفاده از همه عناصر و آبجکت‌های موجود در صحنه و استاد است در شناخت و اجرای کمدی «بی‌چیز» و انتزاع یافته از روزمرگی. همه‌ی این مختصر را گفتم و هیچ نگفتم. مهران آنی دارد مخصوص خودش که قابل وصف نیست. خداوند او را با‌مزه آفریده است زیرا که خنده و گریه از جانب حضرت حق‌ است. هم از این روست که کمدی و طنز با شکوه است و هنرمند طنز و کمدی به تجمل بنشیند، به جلالت برود ... انسان‌، خاصه انسان متفکر خلاق‌، دردانه‌ی هستی است و کمدین این دردانگی را به بیان و رفتار شیرین خود عینیت می‌بخشد. کمدین شیرین است تا مردم دوستش داشته باشند و قدر دردانه‌ی خدای آفریده را بدانند.

این طنزپرداز یادآور شد: یک روز مهران را دیدم که از درمانگاه می‌آمد و روی ساعدش جای آمپولی دیده می‌شد. باور کنید با ملاحت همیشگی‌اش آن را به دوستان نشان می‌داد تا عزیزان برایش سلام و صلوات بفرستند و به سینه بکوبند. این جوهره‌ی اصلی کمدی است که در زندگی شخصی کمدین هم آشکار است.

شهرام شفیعی گفت: کمدین گدای محبت نیست. مانند یکی از اصحاب‌ کهف است که سکه کهن محبت را به بازار آورده باشد. کمدین حقیقی این است. من آن شبچراغ سحرگاهی‌ام/ فروزان کن ماه تا ماهی‌ام/ ولیکن مرا بخت ابله شعار/ بسته‌ست بر گردن روزگار. یادم هست که یک روز در دفتر یک تهیه‌کننده دیدم مهران مشغول تمرین سرعت عمل برای گرفتن مگس‌های مزاحم است. فارغ از جمع و رفت و آمد اعضای گروه. آن‌جا تماشاگری نبود‌، اما هنرمند خود تماشاگر خود است.

نویسنده «پاشنه طلا» یادآور شد: هنرمند از تنهایی‌اش غزل حافظانه می‌سازد. من داشتم بداهه‌ترین بداهه‌های جهان را می‌دیدم‌. با شرکت مهران مدیری و چند مگس‌! زیرا که هنرمند صدای اشتیاق لمس شدن طبیعت به دست انسان است. گفتم: «به نظرم، شما در گرفتن مگس هم کمدی خلاق تولید می‌کنید!» کسانی که کمدی و درام را می‌شناسند، خوب می‌دانند که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکل‌ها... یک کمدین خلاق باید خودشناس، انسان‌شناس و آراسته به هندسه‌ی اخلاق باشد‌. باید خوب در‌یافته باشد که دروغ از آن‌رو ناپسند است که عبث است و انسان به عبث آفریده نشده است. افحسبتم انما خلقناکم عبثا‌؟

خالق «عشق خامه‌ای» تاکید کرد: دروغ از آن‌رو ناپسند است که فعلیت یافتنش ناممکن است و کمدینی مانند مدیری با قطره قطره خون رگ‌هایش می‌داند که نمی‌توان به تماشاگر دروغ گفت. مدیری این دانش دردسرساز و عافیت‌سوز را به آسانی تحصیل نکرده است. تحصیل عشق و رندی، آسان نمود اول/ آخر بسوخت جانم در کسب این فضائل. گفتم آراسته به هندسه‌ی اخلاق زیرا در هنر‌، اخلاق فراتر از داوری اخلاقی است‌. اخلاق در هنر همراه شدن روح و تخیل با هندسه‌ تکوینی وجود است. اگر زیادی فلسفی نمی‌شود، اضافه کنم که چه چیزی اخلاقی‌تر از وجود؟

شهرام شفیعی گفت: مدیری از نوادر روزگار است در حس طنز. حس طنز چه در شناخت و چه در بیان. بلاغت او در کمدی‌اش ریشه در سنت‌های شرق و غرب دارد اما بی‌تردید خود‌ساخته و شخصی است. سال‌ها قبل که گفت‌و‌گویی در میان بود گفت که جلیل شهناز را چه اندازه دوست دارد و من هیچ تعجب نکردم از این. زیرا که روح بداهه‌پردازی که شناخت خود در لحظه و «زمان حال ابدی» است، در همه‌ی هنرها مشترک است.

وی تاکید کرد: از مدیری سپاسگزارم که مردم را خندانده و بسیاری را خندیدن آموخته. یتیمان فراقش را بخندان‌/ یتیمان را تو نالیدن میاموز. از مدیری سپاسگزارم که از مردم آموخته و همواره به داوری مردم ایمان داشته. از مدیری ممنونم که استانداردهای کمدی ایرانی را به اوج سعادت رسانده است اگر‌چه گاهی در بعضی از کار‌هایش از حیث متن بداقبال بوده است. اما چه غم که طالعش میمون و بختش مقبل است. چرا ما ایرانی‌ها تازگی‌ها بلد نیستیم قربان صدقه‌ی همدیگر برویم؟... نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟... انصافاً این روزها با دیدن سیتکام‌های ینگه دنیایی احساس افسردگی نمی‌کنید؟

درباره مدیری سخن اخوانیاتی و همچنین مباحث فنی بسیار است. این زمان بگذار تا وقت دگر ... این نوشته یادی است و درودی. چرا که گاهی بعضی‌ها از شدت حضور غایبند.

افزودن نظر جدید