تحلیل سید حسن رسولی از قطب‌بندی‌های سیاسی در کشور:

فرماندار اصلاح طلب بزغاله هم ندزدیده/بين روحاني و لاريجاني ائتلافي صورت نمي گيرد/در انتخابات 92 هیچ اصولگرایی از روحانی حمایت نکرد

سید حسن رسولی، فعال سیاسی اصلاح طلب است که داراي اصلیتی خراسانی است و سابقه استانداری خراسان در دولت اصلاحات را در کارنامه مدیریتی خود دارد تا آخرین استاندار اين استان پهناور قبل از تقسیم آن به بخش هاي شمالی، رضوی و جنوبی باشد.

رسولي همانند بسياري از مديران دولت اصلاحات پس از روي کار آمدن دولت مهرورز کنار گذاشته شد و اين فرصتي شد که رسولي به فعاليت هاي سياسي و حزبي اش برسد. اين بود که به بنياد باران که متشکل از مديران دولت اصلاحات بود، برود. او که از چهره هاي نزديک به محمدرضا عارف هم هست، در زمان انتخابات رياست جمهوري سال 92 سخنگوي ستاد او بود و هم اکنون نيز عضو بنياد اميد ايرانيان است.

رسولي در این گفت وگو  به سئوالاتی پیرامون سازوکار وحدت اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس دهم پاسخ داد ودرباره اینکه اصلاح طلبان چگونه می توانند دوباره به عرصه قدرت سیاسی در ایران بازگردند، توضيحاتي داد.

 

به گزارش امید،متن کامل این گفتگو  به نقل از خبرآنلاین به شرح زیر است :

به عنوان اولین سئوال، سازوکار وحدت اصلاح طلبان برای انتخابات آینده مجلس را چه می دانید و آیا این اتفاق قابل تحقق است؟

به طور كلي، احزاب و سازمان های سیاسی در همه کشورها اصلی ترین و قوی ترین سازمان و تشکیلات سیاست ورزی هستند. به عبارتی آن ها از يك سو با منشور و گفتمانی که تدوین می کنند به سازماندهی، جذب نیرو، توسعه تشکیلاتی و کادر سازی می پردازند و از این طریق تابلو و پایگاهی برای جذب هوادارانی مي شوند که منظومه فکری آنها را باور دارند و از این طریق اقدام به تشکیل سرمایه اي اجتماعی و قدرت سیاسی كرده و با استفاده از این ظرفیت، وارد حوزه سیاست ورزی می شوند و با هدف کسب قدرت نيز وارد رقابت های انتخاباتی می شوند. در اين ميان اين احزاب،یا در این مسیر به اکثریت می رسند و دولت تشکیل می دهند و پارلمان را به دست می گیرند یا اگر نتوانند در نظام هاي پارلماني اکثریت كرسي ها را به دست آورند تا در گام بعدي دست به تشكيل دولت بزنند به نیرویي اپوزیسیون تبديل شده و دولت در سایه تشکیل می دهند.ما در کشورمان به دلایل تاریخی با موانعی بر سر راه احزاب روبرو بوده ايم و به دليل وجود اين موانع از ظرفیت احزاب قدرتمند محروم بوده ايم و متاسفانه پس از حزب جمهوری اسلامی در دو سال ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی که تشکیلات فراگیري بود و سلسله مراتب حزبی داشت، در سال‌ های اخیر ديگر چنین ظرفیت حزبی را مشاهده نكرديم.

* جامعه ایران سیاسی و غیر حزبی است

با اينكه به دلیل نبود احزاب قدرتمند، فاقد سامانه اي توانمند و بسیج کننده هستیم اما در عين حال جامعه ما يكي از سیاسی ترین جوامع دنياست. من دو سال پیش براي ديدن يكي از اعضاي خانواده ام سفري به آمریکا داشتم و در محفلی در دانشگاه تگزاس در مواجهه با يكي از اساتيد برجسته آن دانشگاه با اتفاق جالبي روبرو شدم آن هم اين كه آن استاد آمريكايي نسبت به مسائل سیاسی در حد یک دانش آموز راهنمایی کشور ما اطلاعات نداشت و اتفاقا وقتي كه من براي او صحبت مي كردم، برای او بسیار جالب بود، که این قدر درایران سیاست، عمومیت دارد. بنابراین مردم ما سیاسی هستند اما جامعه ما غیر حزبی است يعني سیاست در ایران مفهوم حرفه ای نیست بلکه موضوعي عمومی است وانتخابات نيز به عنوان يك امر سياسي رویداد نام آشنایی است و همه مردم نیز نسبت به آن ورود و وقوف دارند و به همين دليل ضریب مشارکت نیز نوعا در ایران بالاتر از استانداردهای جهانی است.

* به دلیل فقدان احزاب قدرتمند، با رقابت های جبهه ای مواجهیم

این واقعیات، وضعیتی را در كشور ما پیش آورده است که به نیابت از احزاب کم تعداد پرتوان که بتوانند آرایش صحنه سیاسی را ترتیب دهند و تجهیز کنند، به ناچار هر دو جناج سیاسی کشور در فصل انتخابات که اوج فعالیت های سیاسی است مبادرت به سازماندهی جبهه ای و جریانی مي كنند، لذا در انتخابات گذشته و به احتمال بسیار زیاد در انتخابات 7 اسفند 94، به جای اینکه با رقابت های حزبی روبرو باشیم، بیشتر با رقابت‌های جبهه ای روبرو خواهیم شد و تا زمانی که ما به سامانه حزبی نرسیم، بايد همین وضعیت را ادامه دهیم و در این وضعیت جریانات مطرح سیاسی کشور به نمایندگی از احزاب توانمند، امر راهبری انتخابات را در حوزه نظری و عملیاتی بر عهده دارند.

امروز بخشی از جریان اصلاحات نيز از منظر حزبی در قالب شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب قابل تعریف هستند و این شورا نيز بستري براي برقراري اجماع و انسجام بخشي ميان احزابي است كه رويكرد اصلاح طلبي دارند، جبهه اصلاحات نيز بخش دیگری از احزاب هستند و در مرحله بعدی، شورای مشورتی رئیس دولت اصلاحات و همچنين در این میان شورای مشورتی دکتر عارف قرار دارد که در انتخابات سال 92 با نقشی که دكتر عارف ایفا کرد نقطه عطفی را در تاریخ رقابت های سیاسی رقم زد.

* شورای مشورتی به دنبال انسجام بخشی اصلاح طلبان است

آنچه که امروز به عنوان ساز وکار وفاق آفرینی و انسجام بخشی ميان ظرفیت‌های اصلاح طلبی در حال ايفاي نقش است، در راس همه آن ها شورای مشورتی رئیس دولت اصلاحات قرار دارد.

* جمع آرای نامزدهای اصلاح طلب در 84 بیشتر از احمدی نژاد بود

پيش از برگزاری انتخابات سال 92 مجموعه اصلاح طلبان از رئیس دولت اصلاحات خواستند که با توجه به محبوبیت و مقبولیتی که ایشان از جهات مختلف در مقایسه با دیگران دارد، مسئولیت هماهنگی و هدایت جریان اصلاحات را برعهده بگیرد و نقشی که در سال 84 به دلیل اینکه رئیس جمهور بود، حاضر نشد بپذیرد را امروز بر عهده بگيرد تا جلوي تفرقي كه در سال 84 اتفاق افتاد، گرفته شود چراکه در آن انتخابات آقایان هاشمی رفسنجانی، کروبی، معین و مهرعلیزاده با اغماض، در حوزه اصلاح طلبی تعریف می شدند و سرجمع آرای این چهار نفر بیش از 50 درصد به علاوه یک رایي بود که اگر تجمیع می شد، در سال 84 احمدی نژاد رئیس جمهور نمی شد و کشور آن‌قدر بدبختی را تحمل نمی کرد ولی آن اتفاق، یک تجربه تلخ تاریخی برای جریان اصلاحات و مردم ایران شد و اگر من به عنوان یک نيروي اصلاح طلب بخواهم نقدي درون جریانی به اصلاح طلبان داشته باشم، به نظر من بزرگترین خطای این جریان در سال 84 این بود که نتوانست به هر دلیلی به همسوسازی و همراه سازی همه ظرفیت ها بپردازد اما در سال 92 با بلوغی که در جريان اصلاحات حاصل شد و عبرتی که از این تجربه تلخ گرفته شد، این خواسته از سوي همه اصلاح طلبان از رئيس دولت اصلاحات مطرح شد که خوشبختانه وي اين پيشنهاد را پذیرفت و مجموعه شوراي مشورتي حول محور رئيس دولت هشتم شکل گرفت.

انتخابات سال 92 از نظر وجود موانع و چالش ها، انتخابات دشواری بود به طوری که بی سابقه ترین چالش ممکن در انتخابات یعنی رد صلاحیت آقای هاشمی در انتخابات به عنوان یکی از استوانه های انقلاب در انتخابات اخیر ریاست جمهوری اتفاق افتاد.

 از سوي ديگر، جریان رقیب نیز بسیار قوی در صحنه حضور داشت ضمن اینکه آن‌ ها تجربه بیش از 8 سال حاکمیت یک دست را بر دولت و مجلس داشتند ولی با همه این وجود، عنصرهدايت گري رئیس دولت اصلاحات و  پیروی مشفقانه همه اصلاح طلبان از جمله احزاب و شخصیت های سیاسی و مراجع تصمیم گیر از وي باعث شد، آقای عارف به عنوان تنها کاندیدای اصلاح طلب با تمكين از تشخیص رهبری اصلاحات، ازعرصه رقابت‌ها کناره گیری کند و کاندیدای مورد حمایت اصلاح طلبان با اختلاف 300 هزار رای در مرحله اول، رئیس جمهور شود چراكه آقاي روحانی در مقایسه با رؤسای جمهور قبلی، به لحاظ نصاب رای، لرزان ترین موقعیت را داشت و با اختلافي كمتر از 300 هزار رای، انتخابات بین ایشان و اقای قالیباف به مرحله دوم کشیده نشد.

 * رای روحانی در مشهد بیشتر از دو رقیب مشهدی اش بود

 بنابراین تجربه تلخ سال 84 باعث شد که آن خطا دیگر تکرار نشود و در سال 92 این مجموعه توانست، به پیروزی برسد و مردم نيز در عین اینکه پس از رد صلاحیت آقای هاشمی سرخورده شده بودند ولی در مدت زمان کوتاهی روحیه خود را بازيافته با حضور پرشور خود اتفاقي را رقم زدند كه امروز شاهد آن هستيم که حتی در شهر مشهد با وجود اینکه دو کاندیدای ریاست جمهوری یعنی آقایان جلیلی و قالیباف خراسانی بودند، اما آقای روحانی در این شهر با اختلاف رای بسیار بالایی از همه کاندیداها به ويژه دو کاندیدای محلی توانست به پاستور راه پیدا کند در حالی که در سال 84 قالیباف بیشترین رای خود را در دور اول انتخابات در استان خراسان به دست آورده بود.

*هدایت کلی انتخابات 92 بر عهده شورای مشورتی بود

شورای مشورتی رئیس دولت اصلاحات که متشکل است از نمایندگانی از همه زیرمجموعه های فکری اصلاح طلبی است. چون سازماندهی جبهه ای و جریانی است از نمایندگان ادوار، احزاب، تشکل های دانشجویی، دانشگاهی،  و چهره هاي فرهنگی، اجتماعي و اقتصادی در آن حضور دارند و اتاق فکر منسجمی است که با استفاده از ظرفیت های موجود، به رئیس دولت اصلاحات مشورت می‌دهد و هدایت کلی انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بر عهده این شورای مشورتی بود.

*تجربه مثبت شورای مشورتی در خدمت انتخابات مجلس

با توجه به این تجربه مثبت بناست كه همین ساز و کار برای انتخابات مجلس آینده نیز به کار برده شود و من تا جایی که مطلع هستم، همه اصلاح طلبان با توجه به نتایج انتخابات در سال 92 قائل به این هستند که تداوم نقش آفرینی اين شورا می تواند، مدیریت جبهه و جریان اصلاحات را در انتخابات سال 94 مجلس به نحو مطلوبی درسطح کلان هدایت کند؛ البته ميان انتخابات رياست جمهوري و مجلس تفاوت ماهيتي وجود دارد؛ به طوري كه رقابت در انتخابات ریاست جمهوری، در سطح ملی است و نامزدهای آن کمتر از انگشتان دست است و رقابت معمولا بین دو یا سه نفر اصلی است و تمام كشور بستر و عرصه رقابت مي شود اما انتخابات مجلس دقیقا برعکس است به طوری که با قانون فعلی رقابت در 205 حوزه انتخابیه است که اکثر آن ها نيز تک نماینده‌ای هستند و رقابت در كف و بدنه جامعه و در سطوح محلی جریان دارد و بر خلاف انتخابات ریاست جمهوری که گفتمان ملی و نظریات حاکم بر هردو جناح کشور با یکدیگر رقابت دارند اما در انتخابات مجلس اینگونه نیست و مولفه هاي محلي در آن تاثير گذار هستند.

*هدف استراتژیک جریان اصلاحات رسيدن به لیست واحد است

با اين حال ، شورای مشورتی اصلاح طلبان، با توجه به ماهیت انتخابات دو وظیفه بیشتر ندارد.اول، تدوین گفتمان مجاب کننده و دکترین انتخاباتی برای همه نامزدهای اصلاح طلبی که در سراسر کشور می خواهند در این قالب کار انتخاباتی کنند و دوم اینکه با توجه به تنوع و تکثری که در بافت جبهه ای جریان اصلاحات وجود دارد، ایفای نقش حکمیت و داوری برای رسیدن به هدف است که این هدف استراتژیک تحقق اجماع حداکثری و رسيدن عيني و عملی به لیست واحد است.

* مدل وحدت اصلاح طلبان و اصولگرایان یکی است

يعني به نظر شما تا به حال عملکرد اصلاح طلبان به گونه اي بوده است كه به اين سمت و سو رفته باشد؟

تا به حال، این شورا کارنامه درخشانی در سال 92 ارائه داده است و با توجه به این کارنامه مثبت، ما اصلاح طلبان قائل به این هستیم که همین سازوکار در سال 94 هم می تواند مورد استفاده قرار گیرد و در حال حاضر در این مسیر حرکت می کنیم و جلسات استاني هم ها راه افتاده است؛ کار دشوار و ظریفی است. البته از این حیث برای جریان اصولگرا  نیز همین است و این جریان هم از مدلی شبیه به مدل وحدت ما استفاده می کند.

* احزاب در سازوکار انتخاباتی شورای مشورتی محور هستند

 به نظر من این سازوکار چون امتحان خودش را پس داده، کارآمدترین سازو کار و سازمان است. البته معنای سازوکار شوراي مشورتي اين نیست که احزاب در آن حضور ندارند اتفاقا احزاب در آن محورهستند اما تنها ظرفیت حزبی براي انجام اين كار، کفایت نمی کند و برای هدایت چنین ماموریت سنگینی همه ظرفيت ها بايد به كار گرفته شوند. از اين رو، وجود شورای مشورتی و رهبری رئیس دولت اصلاحات یکی از مهم ترین مزیت‌های نسبی این جریان نسبت به جریان رقیب است که می توان به آن تکیه کرد.

آیا شما با آقای منتجب نیا هم عقیده اید و فکر می کنید که شورای مشاورین که ذیل آن کمیته راهبردی شکل گرفته است، به نوعی احزاب را تضعیف می‌کند و یا نه سعی شده است که همه سلیقه ها در آن دیده شود؟

 من دقیقا نمی دانم که موضع آقای منتجب نیا چیست اما این سازماندهی، سازمان دهی گذرا و موقتي و برای دوره گذار است. یعنی حتما همه ما باید امید داشته باشیم که در آینده ای نزدیک، احزاب سیاسی به قدري قوت پیدا کنند که نیازی به چنین تشکیلاتی نباشد و خود احزاب امر هدایت سیاسی را برعهده بگیرند که این ایده آل است اما اگرمنصفانه قضاوت کنیم، ظرفیت احزاب ما در حدّی نیست که بتوانند این کار سنگین را برعهده بگیرند کما اینکه  در سال 92 هم رئیس دولت اصلاحات با استفاده از مشورت‌هایی که از شورای مشاورین گرفت، تشخیص داد که آقای عارف اگر کنار برود، بهتر است و از وي خواست كه چنين کاری را انجام دهد. از اين رو، تا زمان رسیدن به شرایط مطلوب حزبي، ما ناگزیر هستیم که به صورت ترکیبی عمل کنیم.

* تحزب و اصلاحات دو مفهوم همزاد اند

در دولت اصلاحات بیشترین پشتوانه متوجه احزاب بوده است به طوری که یارانه احزاب در آن دولت داده شد و پايه خانه احزاب در آن زمان گذاشته شد و وزیر دولت هشتم بیشترین اهتمام را به تقویت احزاب داشت و اتفاقا امروز هم بعد از شورای مشورتی، شورای راهبردی اصلاح طلبان را هدایت می‌کند؛ بنابراین کسی نمی تواند دولت هفتم و هشتم را متهم کند که روحیه حزب گریزی دارد چون اصلا تحزب با اصلاحات دو مفهوم همزاد هستند.نابراین اگر تلقی این باشد که تشکیل شورای مشاورین به معنای نادیده گرفتن احزاب است، من این باور را قبول ندارم و عکس آن را می پذیرم که همه عناصر فعال در حوزه اصلاح  طلبی ارکان اصلی شورای مشورتی هستند.

* مهم ترین چالش اصلاح طلبان عبور از گردونه تائید صلاحیت است

ولی آقای رسولی! شاید آسان ترین کار برای اصلاح طلبان رسیدن به وحدت باشد چون آنقدر موانع بزرگتری وجود دارد و به نظر می رسد که بحث رد صلاحیت ها جدی است،استراتژی اصلاح طلبان برای رد شدن از این مانع چیست ؟ و آن ها چقدر می توانند موفق بشوند که نیروهای خود را وارد مجلس کنند؟

این ساز وکار پیش از آنکه توجه اش معطوف به موانع بیرون از جریان و برون جریانی باشد، تاکید و توجه به برقراری یک همنوایی و ایجاد یک هارمونی سیاسی در داخل جبهه اصلاحات است. همانطور که می دانید، انتخابات صحنه پر مناقشه ای است و در مقایسه با دیگر انتخابات ها، مناقشات انتخابات مجلس بیشتر است. پس از مجلس چهارم و بعد از آنکه نظارت استصوابی، وارد سازوکارهای انتخاباتی شد، یکی از مهم ترین  چالش هایی که متوجه جریان اصلاح طلبی بوده و هست، عبور از گردونه سخت و پیچیده تایید صلاحیت هاست. سازماندهی مطلوب شرط لازم ورود توانمند جریان اصلاحات به عرصه انتخابات است اما کافی نیست، شروط دیگری هم دارد، که یکی از آن ها موضوع بررسی صلاحیت هاست.

* باید دید مجریان انتخابات چقدر رای مردم را حق الناس می‌دانند

درنظام انتخاباتی ما که متولیان و مجریان برگزاری امرانتخابات وزارت کشور و سلسله مراتب سیاسی آن یعنی استانداران، فرمانداران و بخش داران هستند حال باید دید که این مجریان بر اساس قانون، تا چه میزان قائل به این هستند که رای مردم،حق الناس است. چون اینکه رهبری فرمودند "رای مردم حق الناس است" منظور ایشان تنها آن برگه رایی که روز انتخابات مردم به صندوق می اندازند، نیست بلکه برقراری شرایط عادلانه در تریبون ها در صداوسیما، در تشکیل هیئت های اجرایی و در ایجاد فضای امنیتی مطلوب و مساوی برای هر دو جریان است. یعنی اگر قرار باشد که میتینگ های سیاسی یک طرف توسط گروه های فشار به هم بخورد و طرف دیگر در امنیت و آرامش کامل باشد، این تحقق حق الناس دانستن رای مردم نیست.

حوزه دیگر، حوزه نظارت است که اهمیت آن، به مراتب بیشتر از حوزه اجراست چراکه احراز صلاحیت نامزدها و رد یا تائید صحت جریان انتخابات توسط بخش نظارتی انجام می شود، بنابراین اگر اصلاح طلبان سازماندهی مطلوبی داشته باشند که البته این سازوکار،لازم است اما صرف این سازماندهی برای تضمین موفقیت کفایت نمی کند بلکه به عملکرد وزارت کشور و شورای نگهبان در سطوح مختلف و عملکرد سایر نهادها بستگی دارد.

 

* ماجرای لیست های «هوالمطلوب» در انتخابات سال 82 در مشهد

 زمانی وجود دارد در جریان برگزاری امر انتخابات، مسائلی اتفاق می افتد که به عنوان نمونه می توان به ماجرای لیست های موسوم به «هوالمطلوب» در انتخابات سال 82 در مشهد اشاره کرد به به طوری که در آن سال، همزمان با اعلام زمان ممنوعیت تبلیغات از سوی ستاد انتخابات کشور، برگه های کوچکی که اسامی نامزدهای مورد نظر یک نهاد خاص روی آن نوشته بود، در سطح بسیار گسترده و خانه به خانه توزیع می شد و در بسیاری از مواقع همان لیست هم پیروز انتخابات می شد اما در انتخابات سال 92 مسئولان نظام جلوی این کارها را گرفتند .

* مشارکت حداکثری، عامل پیروزی اصلاح طلبان درانتخابات است

عامل سوم هم میزان انگیزه ای است که در مردم برای حضور در پای صندوق های رای وجود دارد، در انتخابات گذشته شوراهای شهر، مردم به هر دلیلی بی انگیزه بودند به طوری که در شهری همچون مشهد با جمعیتی بالغ بر 3 میلیون نفر، آخرین فرد راه یافته به شورای شهرفعلی، 37 هزار رای دارد. بنابراین اگر این چند فاکتور تحقق پیدا کند، مردم امیدوار می شوند که همچون دوم خرداد 76  پای صندوق رای بیایند. امروز هر پنج نماینده مشهد در مجلس، از جبهه پایداری و از جریان اصولگرا هستند اما در سال 87 هر پنج نماینده این شهر اصلاح طلب بودند.از این رو، نقش آرایش دهندگان رقابت های سیاسی در چگونگی دعوت از مردم پای صحنه انتخابات بسیار تعیین کننده است و اگر مردم پای صندوق رای بیایند و مشارکت حداکثری باشد، جریان اصلاحات در انتخابات، جریان برتر خواهد بود.

اما نگفتید که استراتژی اصلاح طلبان در صورت مواجه شدن با شرایطی که نامزدهای آن ها از سوی شورای نگهبان تائید صلاحیت نشوند، چه خواهد بود؟

به طور کلی، رفتارغالب شورای نگهبان همین نکته را به ذهن متبادر می کند اما در گذشته شاهد موارد استثنایی هم بوده ایم که ما را امیدوار می کند.  یعنی در سال 78 و در جریان انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی صلاحیت مهندس نبوی از سوی همین شورای نگهبان تائید شد و وی توانست نماینده مردم تهران و نائب رئیس مجلس بشود.

امروز آقای جنتی، آن رای نافذ را در شورای نگهبان همچون گذشته ندارد و در حال حاضر، ترکیب این شورا نسبت به گذشته اطمینان آورتر است. اگر مواضع آقای ابراهیمیان که یکی از حقوقدانان منصف شورای نگهبان است را رصد کنید، مواضعی از ایشان می بینید که تاکنون شبیه به آن در منظومه شورای نگهبان بی سابقه بوده است.یا شخصیت های دیگری مثل آقای دکتر اسماعیلی که در شورای نگهبان هستند.

به هر حال، امروز نظارت استصوابی در کم و کیف انتخابات از ابتدا تا انتها بخش لاینفک قانون جاری و ساری در کشور است و ما به عنوان جریان اصلاحات این چالش را همواره متوجه خود می بینیم و امیدواریم که انتخابات درشرایطی عادلانه برگزار شود.ازسوی دیگر، سیاست های عمومی انتخابات که در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال نهایی شدن است ، یک گام رو به جلوست چراکه  یک بند از این سیاست ها مربوط به صیانت و حفاظت از آراست. امروز در اسناد رسمی حاکم بر قوانین آینده انتخابات اهمیت و ضرورت صیانت از آراء دیده شده است.

* باید سازوکارهای قانونی را بپذیریم

یعنی شما می گویید رد صلاحیت ها در این دوره به صورت گسترده اتفاق نخواهد افتاد؟

ما امیدوارم اما در عین حال چاره ای هم نداریم، چون قانون است و ما چه نظارت استصوابی را قبول داشته باشیم، چه نداشته باشیم باید قانون را بپذیریم چراکه کسی که می خواهد در هر کشوری فعالیت سیاسی داشته باشد، باید سازوکارهای قانونی را بپذیرد.ما انتظارمان این است که اولا این سازوکارهای قانونی با یک نگاه موسع و بدور از تنگ نظری متوجه کاندیداها باشد و ثانیا عادلانه باشد و یک جناح در مصونیت کامل نباشد و یک جناح در معرض رد صلاحیت اما امیدوار هستیم که در آینده این اتفاق نیفتد.

برنامه و هدف گذاری اصلاح طلبان برای انتخابات آتی مجلس چیست آیا آن‌ها به دنبال به دست آوردن یک اکثریت قدرتمند هستند یا می خواهند در پارلمان آینده اقلیت تاثیرگذار را داشته باشند؟

هدف اصلی هر مجموعه سیاسی از ورود به پروژه انتخابات، رسیدن به اکثریت مطلق کرسی هاست و هدف ما به عنوان جریان اصلاحات نیز کسب اکثریت کرسی های مجلس است واستراتژی اصلاح طلبان کسب اکثریت مطلق کرسی های مجلس آینده است. این هدف گذاری، هدف گذاری آرمانی هم نیست چون اصلاح طلبان در مجلس نهم غائب هستند و صدای آن ها امروز در مجلس نهم شنیده نمی شود. به جز دکتر پزشکیان که به عنوان تنها صدای اصلاح طلبان در مجلس حضور دارد وعلی مطهری که در انتخابات مجلس هشتم نیز در لیست آبادگران بود و پس از آن به منتقد تبدیل شد، صدای دیگری از اصلاح طلبان در خانه ملت شنیده نمی شود. بنابراین، این هدف دور از دسترس نیست و نوبتی هم که باشد ، نوبت اصلاح طلبان است که وارد مجلس شوند، کار دشواری است اما از کارهای سخت نباید ترسید چراکه هدف ما کسب اکثریت کرسی هایی است که در سه مجلس هفتم، هشتم و نهم از دست داده ایم.کشور هشت سال به دست اصولگرایان بود و کارنامه بسیار نامطلوبی از خود ارائه دادند و با توجه به این عملکرد، اینکه اصلاح طلبان در صدد کسب اکثریت آراء باشند،حق آن هاست.

موضوعی که چندی است در فضای رسانه ای مطرح می شود، احتمال ائتلاف اصلاح طلبان با اصولگرایان میانه رو و معتدل برای رفع خطر تندروهاست، چنین ائتلافی را چقدر می توان متصور بود؟

 * قائل به جریان سومی غیر از اصولگرا و اصلاح طلب نیستم

من قائل به این نیستم که ما به جز جریان اصولگرا و اصلاح طلب در صحنه سیاسی کشور، جریان سومی داشته باشم. به عبارتی، تقسیم اصلاح طلبان به کندرو یا تندرو یا اصولگرایان به کندرو یا تندرو را قبول ندارم چراکه معتقدم این‌ها تاکتیک های درون جریانی است.

 یعنی شما خطر جبهه پايداري را برای فضای سیاسی کشور را هم اندازه آقای لاریجانی می دانید؟

* مواضع عناصر وزین سیاسی ژله ای نیست

به نظر من این ها تاکتیک است.در انتخابات فرارو ممکن است که این ها در داخل باهم مسائل و مشکلاتی داشته باشند ولی من معتقدم که اساسا مواضع عناصر وزین و ریشه دار سیاسی در هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب، اگر وزن و ریشه داشته باشند این گونه حالت ژله ای نخواهند داشت.

* خاستگاه ناطق نوری اصولگرایی است

زمانی یک نفر از دوستان اصلاح طلب گفته بود که آقای ناطق نوری در انتخابات آینده سرلیست اصلاح طلبان شود! در حالی که من در پاسخ به وی گفتم که اصلا خاستگاه آقای ناطق اصولگرایی است به طوری که وی هم رقیب رئیس دولت اصلاحات بوده و هم در انتخابات سال 84 در همان جایگاهی که امروزآقای تقوی برای وحدت اصولگرایان میدان داری می کند، وی در همین جایگاه بود و رهبر معنوی جبهه پیروان خط امام و رهبری محسوب می شد. آقای احمدی نژادعلیه ایشان قیام کرد و گرنه همه اصولگرایان از ایشان تبعیت می کردند. اینکه ما به یکباره توقع داشته باشیم در یک یا چند جا آقای ناطق نوری به عنوان یک چهره ریشه دار، شناخته شده و اصولگرا نقدی نسبت به آقای احمدی نژاد داشته و چون ما هم مشابه همان نقد را به احمدی نژاد وارد می دانیم، پس بگوییم ما دیگر با هم یکی شدیم، به نظر من این کاملا ساده اندیشی است چون خود آقای ناطق بارها نقل به این مضمون گفته است که اگر هر بلایی سرمن بیاید امکان ندارد وارد حوزه اصلاح طلبی شوم".

* اصلاح طلبی و اصولگرایی لقلقه زبان نیست

به نظر من اصلاح طلبان هم نیاز ندارند که آقای ناطق به حوزه اصلاح طلبی بیاید.کما اینکه در حوزه اصلاح طلبی نیز عناصر ریشه دار و شناخته شده که کارنامه و عقبه دارند، حضور دارند چون این دو گفتمان لقلقه زبان نیست بلکه حاصل یک دوره تاریخی است و در اثر یک سیر تحولی اتفاق افتاده که به اینجا رسیده است یعنی به منشور برادری امام (ره) به انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت برمی گردد و نمی توانیم همه این ها را کنار بگذاریم.اینکه بگوییم در انتخابات آینده آن قدر دو جناح کشور می خواهند به هم نزدیک شوند که خوش اخلاق های آن ها با یکدیگر، جریان سومی را تشکیل دهند، این حرف،خیلی عمق ندارد و من  قائل به آن نیستم.

* امروز رای آورترین بخش جریان اصولگرا، حلقه احمدی نژاد است

 

شما خطر سیاسی جریان احمدی نژاد برای حضور در انتخابات و بازگشت به عرصه قدرت را چقدر جدی می دانید و به نظر شما آن ها پایگاه اجتماعی  دارند و با توجه به شرایطی که آن‌ها امروز دارند چقدر فکر می کنید ممکن است که یک رقیب جدی محسوب شوند؟

آقای احمدی نژاد 8 سال در این کشور، کشورداری کرده است. مجلس های هشتم ، نهم و تا حدودی هفتم کاملا تابع او بودند و اگر بخواهیم منصفانه ارزیابی کنیم، امروز رای آورترین بخش جریان اصولگرا، حلقه احمدی نژاد است. علت آن هم این است که آن ها در انتخابات محرک هایی به جامعه داده‌اند و فعالیت سازمانی وشبکه ای دارند به طوری که تنها شبکه فعال مدیران دولت احمدی نژاد سه هزار نفر هستند.

آخرین گزارشی که دولت یازدهم از وزارت کشور گرفته است نشان می دهد که 67 درصد مدیران سیاسی کشور برخاسته از حوزه احمدی نژاد هستند. بنابراین، اینکه بگوییم دوره احمدی نژاد تمام شده است، سطحی نگری است. اصولگرایان چه بخواهند و چه نخواهند، احمدی نژاد مولود اصولگرایی است، وارث اصولگرایی است و در انحصار وراثت اصولگرایان هم فرزند پسر است و بیشترین سهم را دارد.

* قوی ترین کسی که می تواند برای اصولگرایان مسئله ساز باشد، احمدی نژاد است

معتقدم که در جریان اصولگرایی قوی ترین بخشی که می تواند برای اصولگرایان مسئله ساز باشد، جریان احمدی نژاد است چون احمدی نژاد، اولا سازوکارهای اصولگرایی را قبول ندارد اما مراکز قدرت و اهرم های اثرگذاری در افکار عمومی را برعهده دارد و چون آدم باهوشی است، پرخاشگرانه و با قوت ورود پیدا می کند و هیچ حریمی را از هیچ بزرگی در حوزه اصولگرایی رعایت نمی کند و در یک فضای انتخاباتی جریان احمدی نژاد برای بقیه زیر بخش‌های اصولگرایی رقیب جدی است.

* نشنیده ایم فرماندار اصلاح طلبی یک بزغاله دزدیده باشد!

جریان اصلاحات با گفتمان خردورزی، رفع خشونت و روشنفکری دینی در صحنه انتخابات ورود پیدا خواهد کرد و نامزدهای اصلاح طلب نوعا عناصر پاکدستی هستند به طوری که تا کنون نشنیده ایم بگویند فلان بخش دار اصلاح طلب یک بزغاله از یک روستایی دزدیده باشد اما الان دیگر بحث فسادها آن قدر وسیع است که بعضی وقت ها آدم در شمردن صفرهایش می ماند!

* گفتمان احمدی نژاد در مواجهه با اصلاحات برانگیزاننده نیست

بنابراین گفتمان آقای احمدی نژاد در مواجهه با اصلاحات گفتمان برانگیزاننده نیست و کارنامه عملکرد وی، کارنامه قابل قبولی نیست ولی در جریان اصولگرایی که الان یک جریان متشتت و غیر به هم پیوسته است، آقای احمدی نژاد همچنان ابتکار عمل را در دست دارد و به نظر می رسد که حواس اصولگرایان متوجه فعالیت های کمتر پیدای آقای احمدی نژاد برای انتخابات آینده باشد.

نظرتان درباره نزدیک شدن آقای باهنر به جبهه پایداری چیست و از آنجایی که آن ها را نمی شود از احمدی نژادی‌ها جدا دانست، به نظرتان چنین ائتلافی در میان اصولگرایان شکل می‌گیرد و اگر این اتفاق بیفتد و برای رقابت با اصلاح طلبان،میانه روهای اصولگرا کنار گذاشته شوند و تندروتر وارد رقابت شوند برای شما بهتر است؟

* ناطق محوراصولگرایان شود برای تعادل فضای سیاسی بهتر است

ترجیح جریان اصلاحات این است که رقیبش، رقیبی منسجم قدرتمند باشد و شعار رئیس دولت اصلاحات "زنده باد مخالف من" بود. بنابراین ما اصلاح طلبان بر خلاف اصولگرایان خیلی طالب فضای بی رقیب و مبارزه آسان در انتخابات نیستیم و ترجیح مان این است که این مجموعه منسجم بشود که الان نیست، یعنی اگر شخصیتی همچون اقای ناطق نوری مسئولیت انسجام بخشی اصورلگرایان را برعهده گیرد و به نوعی جایگزین مرحوم عسگراولادی و یا مرحوم آیت الله مهدوی کنی شود، این اتفاق هم برای رسیدن  کشور به یک تعادل سیاسی بهتر است و هم برای اصلاح طلبان بهتر است. در بحث های ائتلاف درون جریانی ، بحث ائتلاف رئیس دولت یازدهم با آقای لاریجانی یک گمانه ای است که در محافل سیاسی مطرح است.

یعنی شما این بحث را جدی می دانید؟

برداشت من این است که بعضی از عناصر دو رگه دولت یازدهم که دونبش هستند یعنی هم با این دولت هستند و هم سری در جریان اصولگرایی دارند، بدشان نمی آید که این اتفاق بیفتد و به نظر می رسد که شاید این مسئله از حد گمانه زنی هم بیشتر باشد ولی فشردگی رقابت های انتخاباتی مجلس دهم، به حدی است که این صف بندی های کم عمق خیلی دوامی ندارد و انتخابات آینده انتخاباتی دو قطبی خواهد بود که در یک هماوردی دو قطبی همه زیر بخش‌های اصولگرا چاره ای ندارند و منافع‌ شان اقتضاء می کنند که زیر یک پرچم جمع شوند و هر چه آن ها با اصلاح طلبان خوش و بش کنند در حد احوالپرسی است. درعمل اصلاح طلبی، به اصولگرا رای نخواهد داد و اصولگرایی به اصلاح طلب رای نخواهد داد و این صحیح است و اینکه ما فکر کنیم صحنه انتخابات آینده عبارت خواهد بود از یک حالت سه قطبی از حضور اصلاح طلبان، اصولگرایان تندرو و اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل،چنین تشخیصی ندارم.

*بين روحاني و لاريجاني ائتلافي صورت نمي گيرد

 من با توجه به شناختی که از هوشمندی آقای روحانی دارم، بسیار بعید می دانم که چنین ائتلافی شکل بگیرد.

از طرف بدنه جدی است؛ اما خود آقای روحانی هنوز در این رابطه صحبتی نکرده است.آقای روحانی بر خلاف رئیس دولت اصلاحات گفتمانی را به لحاظ فکری و سیاسی در کشور نمایندگی نمی کند و به لحاظ سیاسی و اجتماعی در اردوگاه اصولگرایی تعریف شده است.در طول مبارزات انتخاباتی هم حتی یک بار ایشان حاضر نشد که خود را خارج از این حوزه معرفی کند و هنوز هم خودش را اصولگرا می داند وحتی دولتش را هم دولت اصلاح طلب نمی داند.بنابراین به فرض محال،اگر چنین اتفاقی بیفتد برنده این ائتلاف سست،جریان اصولگراست و زمینه یک دوره ای بودن آقای روحانی را در پاستور فراهم  می کند.

این در حالی است که اصلاح طلبان از روحانی در انتخابات حمایت کردند و هنوز هم از دولت وی حمایت می کنند اما بنا ندارند که در قالب این ائتلاف و  خارج از هویت اصلاح طلبانه خود هر سمتی که آقای رئیس جمهور و عوامل وی به مصلحت دانستند، جریان اصلاحات را به آن سمت بکشانند. جریان اصلاحات بر خلاف جریان آقای روحانی یک جریان ریشه دار است.بنابراین من فرض این اتفاق را بسیار بعید می دانم و اگر چنین فرضی باشد بازنده آن آقای روحانی خواهد بود و سال 96 باید شاهد حضور یک فرد دیگری در پاستور باشیم که البته  این استراتژی،از سوی اصولگرایان نیز به طور جدی دنبال می شود.

* در انتخابات 92 هیچ اصولگرایی از روحانی حمایت نکرد

در انتخابات 92 هیچ یک از زیر مجموعه های جریان اصولگرایی از روحانی حمایت نکردند و با اینکه آقای روحانی خودش عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز بوده و هنوز هم هست، حتی یک انجمن اسلامی مدرسه روستایی که گرایش اصولگرایی داشته باشد، از وی حمایت نکرده است بلکه همه زیر بخش های اصولگرایی از پایداری گرفته تا نامداری برای خودشان کاندیدا داشتند!

بنابراین آقای روحانی در خلا وجودی رئیس دولت اصلاحات و پس از رد صلاحیت آقای هاشمی و بر اساس تشخیص و تیزهوشی که داشت، مطالبات کف جامعه را احساس کرد اما گفتمان آقای روحانی، در انتخابات اصلاح طلبی بود و هنوز هم حرف های اصلاح طلبانه می زند، چون قائل به این است که پایگاه سیاسی اصلاح طلبان سازمان رای وی بوده است.

* منافع ملی اقتضا می کند از دولت روحانی حمایت کنیم

آقای دکتر عارف هم که رقیب ایشان بوده چند ماه پیش اعلام کرد که من به فکر رقابت با رئیس دولت در سال 96 نیستم و رقابت ما برای  سال 1400 بماند. این صادقانه‌ترین حرفی است که رقیب اصلاح طلب ایشان می تواند بزند، بنابراین اصلاح طلبان با آقای روحانی روراست برخورد کردند و امروز هم دارند این کار را می کنند اما از تیم آقای عارف کدام یک از ما امروز در دولت هستیم؟ آقای دکتر توفیقی رئیس ستاد بود و بنده هم که نائب رئیس بودم ولی در منزل هستیم ؛ البته نیازی هم نداریم که به دولت برگردیم ولی همچنان از این دولت حمایت می کنیم چون اگر حسن روحانی انتخاب نمی‌شد، افراد دیگری که در مظان رای آوردن بودند؛ پیروز انتخابات می‌شدند، سرنوشت ما در هشت ساله دوم چه بسا بدتر از لیبی می شد! بنابراین منافع ملی اقتضاء می کرد و هنوز هم اقتضاء می کند که از دولت روحانی حمایت کنیم یعنی هم کناره گیری عارف اقتضاء منافع ملی بود و هم حمایت های امروز آقایان هاشمی ،عارف، رئیس دولت اصلاحات و دیگر حامیان روحانی از این دولت برمبنای منافع ملی است ولی اگر آقای روحانی به این نتیجه برسد حالا که با این پایگاه رای اصلاح طلبان به پاستور رسیده است امر بر او مشتبه شود که رایی که آورده رای جریان متعلق به خود ایشان است، اگر این اتفاق بیفتد یک خطای استراتژیک مرتکب شده است که عمر دولت را از 8 سال به 4 سال تغییر می دهد.

عملکرد دولت  یازدهم در عرصه سیاست داخلی را چگونه ارزیابی می کند؟

 در حوزه سیاست داخلی آقای روحانی از آن شعار دو واژه ای که داده است، به طور نسبی توانسته است امیدش را زنده نگه دارد اما از تدبیرش خبری نیست.

به عنوان کسی که در ستاد دولت بوده ام می گویم که آقای روحانی امر کشورداری را در حوزه سیاست داخلی خیلی دم دستی گرفته است، لذا من هرچه کنکاش می کنم جای خالی یک ستاد هوشمندی که تحولات  داخلی را به درستی رصد ، تجزیه و تحلیل به صورت سازمان یافته تقسیم کار کند، را احساس می کنم. ستادی که هم در مرحله دفاع و هم در مرحله ارائه طریق دولت را کاملا یاری کند. وزیر کشور که به نمایندگی از دولت باید سکان دار دکترین سیاست داخلی باشد، دچار سرگردانی است. 

*انتخاب استاندار با نظر نماینده مجلس خلاف قانون اساسی است

یا در انتخاب استاندارن ، اعلام می کنند که استانداران را از میان گزینه هایی انتخاب می کنند که نمایندگان مجلس انتخاب کرده باشند در حالی که این رویه بر خلاف قانون اساسی و تفکیک قواست چراکه اگر قرار بود استانداران را نماینده انتخاب کند ما دیگر دولت را برای چه می خواهیم!؟ مثل این است که بگوییم استاندار بیاید نماینده مجلس انتخاب کند.

* کمتر دیده می شود استانداران از مانیفست دولت حمایت کنند

به نظر می رسد که آقای روحانی دیر یا زود به این نقیصه ورود پیدا خواهد کرد و اگر ورود پیدا نکند، بالاخره  آن 67 درصدی که دل در گرو دولت ناکارآمد احمدی نژاد دارند بعید است در بزنگاهای سخت روحانی را انتخاب کنند. امروز در بدنه دولت و در سطح استانداران دیده نمی شود که استانداری صادقانه و مردانه از مانیفست دولت حمایت کند و در هیئت وزیران نیز در حوزه  سیاست داخلی یک یا دو مرتبه آقای پورمحمدی حرف هایی زده که می توان حس کرد که عضو هیئت دولت است در حالی که در دولت های گذشته اینگونه نبوده است و همه آن ها ستاد های سیاسی، رسانه ای، اقتصادی و فرهنگی داشته اند اما امروز به اندازه ای که دولتمردان احمدی نژاد پای دولت کنار رفته وی هستند، دولت مردان دولت یازدهم پای منویات دولت حاکم نیستند و این یک واقعیت است و در عرصه سیاست داخلی این نقص جدی وجود دارد که امیدواریم زودتر برطرف شود.

افزودن نظر جدید