عاشورا نمودگار بقا و مظلوميت شيعه

شيعه هويت تاريخي خود را از عاشورا مي‌گيرد؛ محرم زماني است كه شيعه بر بستر زمان حضور خود را تثبيت كرد.

عاشورا نمودگار بقا و مظلوميت شيعه

علي‌اصغرشعردوست فعال فرهنگي

شيعه هويت تاريخي خود را از عاشورا مي‌گيرد؛ محرم زماني است كه شيعه بر بستر زمان حضور خود را تثبيت كرد. از اين رو حلول ماه محرم را بايد آغاز فصل هويت شيعه به شمار آورد. حضرت اباعبدالله الحسين(ع) در حج نيمه‌تمام خويش تمامت تاريخ را به عرصه‌اي به گستردگي تمام عالم فراخواند تا طومار حيات شيعه را بر گوش همگان فرو خواند. از اين رو، عاشورا در نزد امت دوستدار و بلكه عاشق امام حسين (ع) تنها يك واقعه نيست؛ تنها سبعيت و درنده خويي يزيد و مظلوميت اباعبدالله نيست، تاريخي است كه در يك حادثه تبلور يافته است. از آن روز كه حضرتش بر صحراي آتش خيز ماريه عزيزان خويش را به درگاه خداوند قرباني كرد و حضرت حق را بر خلوص نيت خود گواه گرفت، قرن‌ها مي‌گذرد و در گذار اعصار از جوشش اين چشمه خون‌افشان كه زندگي و حيات و آزادگي را به ارمغان مي‌آورد، نه تنها كاسته نشده، بلكه هر دم درخشش و زلالي و زايندگي آن افزون شده و كشتزار حيات تشيع را آبياري كرده است. شيعه تاريخ خويش را با كربلا رقم مي‌زند؛ از اين رو در نزد او هميشه عاشوراست؛ هر زميني كربلاست و هر ماهي محرم است. هميشه حسين (ع) بر ريگزارهاي تفتيده كربلا شهيد مي‌شود؛ هميشه زينب (س) پرده دورويي و تزوير را مي‌درد و پيام آزادگي را به گوش همگان مي‌رساند.
در اين مذهب، سال با محرم آغاز مي‌شود و محرم ماهي است كه اعتبار خويش را از خون جوشنده اباعبدالله الحسين (ع) مي‌گيرد؛ خون ابا عبدالله به مردم اعتبار و هويت بخشيده است؛ بي‌حضور او زمان بي‌معناست. ملتي طي هزار و چهارصد سال تاريخ ياد آن را نه در نهانخانه دل خويش، بلكه در همه زوايا و خباياي حيات خويش زنده نگه داشته است. در دورافتاده‌ترين روستاها و شهرها، در مجلس تذكر همه ساله خويش، ماجرا را بر شاهدان عرضه مي‌كند. كسي به هيئت حسين (ع) و ديگري به كسوت يزيد به ميدان مي‌آيند و تمامت هنر خويش را به كار مي‌گيرند تا اين رويداد شگفت تاريخي را عينيت ببخشند و به همگان بياموزند كه حسين (ع) چه كسي بود و يزيد چگونه موجودي.
 سلام برحسين (ع)، خون خدا و ميراثدار خون خدا. خوني كه از صحراي بلاخيز كربلا جوشيدن آغاز كرد و نسل‌ها و عصرها را درمي‌نوردد و فراسوي زمان مي‌خروشد و مي‌تپد.
‏سلام بر پسر فاطمه (س) و علي (ع)، قد كشيده درهواي حرّيت، جان دميده درپيكر رسالت، روح بلندپرواز عشق، پارسايي و جهاد و پيكار. در سوگ تو جامه نيلي مي‌كنيم؛ در و ديوار شهر را به يادمان شهادت تو- اي آموزگار بزرگ شهادت- رنگ عزا مي‌زنيم و به يادنهضت خونين تو، خون از ديده مي‌باريم. ‏يا اباعبدالله با وجود پربركتت همه‌چيز رنگ ديانت، ولايت و مجاهدت مي‌يابد و هر آنچه پستي و ذلت و بيچارگي است، رنگ مي‌بازد. با تو زمان به حركت درمي‌آيد و زمين ‏حياتي دوباره مي‌گيرد، شيعه رسالت بزرگ خويش را با خون تو تفسير مي‌كند و چشم‌ها در چشمخانه حسرت بي‌تو بودن از بستر زمين كنده مي‌شوند و برگستره آسمان، سير خويش را مي‌آغازند. ‏تو فارغ از تنگناي كلمات، بزرگ‌تر از آنكه به حصار واژه درآيي، هيچ چيز معناي تو ‏نيست؛ وگرنه ‌اي روح بزرگ، چون ديگران به قالب لفظ درمي آمدي، واژه فرسود مي‌شدي. اما ‌اي امام، ‌اي حجت، ‌اي اباعبدالله! قرن‌هاست فراتر از لفظ ايستاده‌اي؛ و هر مومني و آزاده‌اي چون به تو مي‌رسد، پهناي شخصيت تو ، وي را از خود بي‌خود مي‌كند و ‏سرشاري روح خويش را در تنگناي عبارت مي‌ريزد، اما تو همچنان بيرون از عبارتي. تو ‏درياي ناپيدا كراني هستي كه با اقيانوس احديت و ابديت پيوند خورده‌اي. تو را پاياني نيست و غواصان معاني در بستر وجود تو هزاران گوهر تابناك كشف كرده‌اند و هر روز گوهري صيد كرده‌اند كه جوهري روزگار از نام نهادن بر آن عاجز است. ‏اي فراتر ازكلام، ‌اي خون خدا! اين مردم قرن‌هاست كه خويش را شيعه تو مي‌دانند، قرن‌هاست كه بر صحراهاي آتش خيز حوادث با خون خود زمين را ‏رنگ زده‌اند، ولي همچنان آتش عشق تو پرسوز و پرگداز تمامت روح آنان را به آتش ‏كشيده است. به تاسي از تو، با هر آنچه رنگ تباهي و سياهي داشته باشد سرستيز دارند ‏و نه تنها جان خويش بلكه همچون تو تمامت هستي خويش را درگرو اين پيكار بي‌پايان نهاده‌اند. نام عزيز تو قرن‌هاست كه قوت افزاي مجاهداني است كه در جدال با ظلمت و زنجير، به قلب شب زده‌اند و آسمان را به خون خويش رنگ كرده‌اند. ‏اي حسين (ع)، ‌اي روح جهاد و شهادت! از آن روز كه خون شريف تو بر بستر زمين جاري شد تو مدرس مكتبي شدي كه حرّيت و آزادگي سرلوحه مشق هميشه درس آموزان آن است. قيام تو، نمودگار تمامي ارزش‌هاي الهي و والاي انساني بود؛ پارسايي، گذشت، فداكاري، ايثار، شجاعت، دفاع از حريم انسان، امر به معروف و نهي از منكر و... همه و همه در قيام تو معنا مي‌يابند.

 

‌اي شط‌سرخ كه گذار زمان را مبهوت خروش خويش كرده‌اي! پس از تو ما نسل به نسل شهيد شديم؛ چوبه ‌دار خويش را بر دوش كشيديم؛ بي‌پروا و بي‌هراس زمان را به شهادت خوانديم و دركوي و برزن، خون ‏درس‌آموختگان مكتب تو زمين را رنگين كرد. پس از تو، سياهي با تمامت وجود ‏خويش به ميدان تاخت تا عمق تاثير تعليم تو را در وجود ما به آزمون بنشيند؛ ما شكسته، اما پيروز بر فراز زمان ايستاديم و با خون خويش وضو گرفتيم و به قبله ابراهيم نماز شهادت‌ خوانديم؛ زيرا ما عشق را در مكتب تو، ‌اي امام، تجربه كرده بوديم و مي‌دانستيم كه: در عشق دو ركعت است كه وضوي آن درست نيايد الا به خون. ‏پس از تو، بر شيعه تو، هر روز عاشورا بود و هر ماه محرم و هر زمين كربلا. شهيدي پس از شهيد. گويي سرنوشت فرزندان و شيعيان تو را با قلم شهادت رقم زده‌اند و اين خاك شهيدستان شيعيان توست كه درگذار عصرها و نسل‌ها به نام و ياد تو زندگي كرده‌اند و زندگي را همچون تو به عقيده و جهاد تفسير كرده‌اند. ‏اي مقتداي بزرگ! مادران اين امت در سپيده‌دم انقلاب شكوهمند اسلامي و در ايام جنگ تحميلي فرزندان خويش را به تأسي از خلوص و پاكي و ايثار تو، به خداوند ‏هبه كردند و مي‌كنند؛ زيرا مخلوق خداوندند. اسارت در زنجير حاكمان جور و ظلم طاغوت را، چون خاندان تو، به ابلاغ كلمه‌الله و پيام عرفان و برادري و آزادي بدل كردند. هنوز هم گروهي از فرزندان تو، شب اسارت را در سردي حلقه زنجير مي‌گذرانند و تنها و تنها تو و پيام تو و راه تو، راهبر و فرمانده چرخ راه آنان است.‌اي آنكه بصيرتت را بر لبه شمشيرت نشاندي تا تيغ زدن را به بني نوع بشر ياد دهي! ما هنوز هم به ياد تو، به ياد عاشورا و پيام روشن و آسماني تو، زندگي مي‌كنيم. در طليعه انقلاب اسلامي نيز نداي آزادگي حسين(ع) از گلوي مردمي به گوش رسيد كه در همه حال به او تأسي كرده و مي‌كنند و عاشقانه پيام بزرگ او را نصب‌العين خويش قرار داده‌اند. از دوران مبارزه آنان كه به حسين (ع) اقتدا كرده بودند تا دوران دفاع مقدس همواره با محرم به ديدار آرمان‌هاي بزرگ حسين (ع) رفته‌ايم تا شرافت و مردانگي را از آموزگار بزرگ شهادت فراگيريم؛ و با خون مطهر حضرتش و آنان؛ كه به ياد كربلا عاشقانه جان دادند و از آرمان‌هاي انقلاب اسلامي پاسداري كردند، پيمان بسته‌ايم كه لحظه‌اي از راه عزت بخش او دست برنداريم.

افزودن نظر جدید