صداي پاي بهار در ازدحام كرونا

روزها از پي هم آمدند و رفتند. چه خوب توصيفش كرد حضرت سعدي عليه‌الرحمه؛ « ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند/ تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري». كرونا كه آمد مثل همه تلخي‌هايي كه كام‌مان را در روزهاي نود و هشتي فراگرفته بود به تلخي‌اش انديشيديم و آن را «بلا» ناميديم و «ويروس منحوس». همه برنامه‌هاي‌مان خراب شد.

به گزارش امیدنامه،شايد بهتر است بگوييم همه عادت‌هاي‌مان به هم ريخت. واقعيت اين است كه ما به برآمدن خورشيد در پي شب هم اگر عادت كنيم براي‌مان سخت مي‌شود كه رويدادي غير از آن را بپذيريم ولي بالاخره روزي مي‌رسد كه براي من نوعي ديگر آفتاب برنيايد. قرار نيست آخر سال را با اين عبارات تلخ‌تر كنيم. اين اندك فرصتي را كه ممكن است به خواندن اين تيتر و در پي آن متني كه پيش رو داريد اختصاص داده‌ايد ارزش خاصي براي ما آن هم در آخرين لحظه‌هاي سال 1398 دارد. اصلا نيازي نيست كه دوباره از ابتداي اين دوره محاسبه لحظه‌ها براساس لحظه‌شماري خورشيدي را جلوي چشم‌تان به خط كنيم. همه ما به خاطر داريم كه چگونه «سيل» مصداق «سالي كه نكوست از بهارش پيداست» شد. همه ما قرآن مي‌خوانيم. اكثريت‌مان. دست‌كم براي يك بار هم كه شده سوره «فتح» را خوانده‌ايم. در آيه چهارم آمده است «ولله جنود سماوات و الارض». چه بسيار ممكن است ترجمه آن را هم خوانده باشيم؛ « سپاهيان آسمان‌ها و زمين از آن خداست». به عنوان يك فرض به جنگ بيولوژيك هم فكر كنيم، اما لحظه‌اي عميق‌تر و از سطحي بالاتر به آن بنگريم. البته به عنوان يك فرض بايد به آن توجه كنيم اما در لحظه تعمق و انديشيدن بهتر است به آن بينديشيم كه اين ويروس هم بخشي از آن چيزي است كه «زندگي» مي‌ناميمش. زندگي تابع قوانيني است كه هيچ خللي به آن وارد نمي‌شود كما اينكه تا به حال هيچ‌وقت جاي شب و روز تغيير نكرده است. اينكه ما به استمرار قوانين «زندگي» عادت مي‌كنيم اشتباه ماست. دكتر حسن عشايري در مطلبي كه تحت عنوان «كرونا وعقب‌راندن روزمرّگي» در روزنامه اعتماد منتشر شد تاكيد كرد: « در زندگي به نوعي يكنواختي عادت كرده‌ايم؛ صبح از خواب بيدار مي‌شويم، صبحانه مي‌خوريم و به روال عادي زندگي خود ادامه مي‌دهيم. جامعه ما تنوع زيادي براي گذراندن اوقات فراغت خود ندارد و درباره اين مساله يعني اوقات فراغت ايراني‌ها كتاب‌هاي زيادي چاپ شده است. اما كرونا ما را غافلگير كرده و اين مساله يكنواختي را از بين برده است. جامعه در روزمرّگي كرخت شده بود حالا محركي به نام كرونا آمده است كه شايد بتواند ما را بيدار كند و در خانه ماندن يا همان قرنطينه فرصتي است كه پرسشگري را در ما ايجاد كند؛ مثلا چرا اينگونه شد؟ سهم ما چيست؟ سهم مديران چيست؟ مي‌توان جلوي آن را گرفت يا نه؟» بخواهيم يا نه، فرصتي با بروز و ظهور «كرونا» براي‌مان رقم خورد. روانشناسي در وصف آن تاكيد كرد: «بايد ببينيم اين رنج قرار است كدام بخش از وجود ما را رشد بدهد و موجب بزرگ شدن ما بشود». اينها فقط حرف‌هايي براي رد و بدل شدن نيست. سال‌ها پيش آموختيم كه چگونه قرآن بخوانيم و هر رمضان كه به ميهماني خدا رفتيم فقط خوانديم و آيه‌ها را پي‌در‌پي تلاوت كرديم تا اجر ختم قرآن را در كارنامه‌مان بنويسند. اما چقدر در آن آيه‌ها تامل كرديم و به آن حديث نبوي كه مي‌گفت « يك ساعت تفكر، از 70 سال عبادت بدون تفكر ارزشمندتر است» عمل كرديم. دست‌كم اگر در همان آيه چهارم سوره فتح مي‌انديشيديم نگاه‌مان به رويدادهاي درون اين زندگي تغيير مي‌يافت و از عادت دور مي‌شد. در اين روزها ويديويي كوتاه به شكل انيميشن دست به دست مي‌شد كه نشان مي‌داد «كرونا» از سفينه‌اي كه روي زمين فرود آمده پايين مي‌آيد و انساني را زير پا له مي‌كند. و در ادامه تصاويري از آنچه را انسان با زمين و زندگي كرده مرور مي‌كند. اين انيميشن پيش‌تر براي بلايايي كه انسان بر سر محيط زيست و حيات‌وحش آورده بود ساخته شده بود و حالا به افزوده شدن «كرونا» به ابتداي آن يادآوري مي‌كند كه چيزي هم هست كه انسان را همان‌گونه كه انسان به جان طبيعت افتاد به زير بكشد. فرصت در خانه ماندن اين روزها فرصت انديشيدن و خرق عادت است. حالا كه روزگار هنوز خسرو آواز ايران، محمدرضا شجريان را همراه ما نگاه داشته، آلبوم «سرّ عشق» او را در اين روزها بگذاريد و اين تصنيف را بشنويد كه مي‌خواند« وصل تو مشكل مشكل وصل تو مشكل مشكل جان دادن آسان، يا رب كن آسان آسان يا رب كن آسان آسان اين مشكل من».آنچه اين روزها به آن نياز داريم تحقق همين دعاست كه شجريان به خوبي آن را خوانده است. گوشش دهيم. هم فراغت‌مان حال و هواي ديگري به خود مي‌گيرد و هم مي‌توانيم به آنچه پشت سر گذاشتيم بينديشيم و براي آنچه پيش رو داريم به خرق عادت‌ها فكر كنيم.

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید