شیفت وحشت

گزارش «شهروند» از کار شبانه رفتگران شهرداری تهران که گاهی کنار بزرگراه‌ها و خیابان‌ها می‌میرند یا مجروح می شوند

 «آقا نجات» با این دسته جاروی بلند، ساعت سه بامداد، کنار خیابان خاوران چه می‌کند؟ دوستانش کجایند؟ پایش چرا لنگ است؟
«آقا نجات»، رفتگر ٥٧ ساله اهل میانه، ‌سال ٧٣ وقتی عزم تهران کرد، شنیده بود همه ورشکسته‌ها، آنها که بذرهای کشاورزی‌شان دیگر محصول نمی‌دهد و کارگاه‌های نجاری‌شان دیگر مشتری ندارد و کارفرمای‌شان، دیگر کارگر نمی‌خواهد، یک بلیت می‌گیرند و می‌روند به پایتخت؛ که آن‌جا اگر هرکاری نباشد، رفتگری که هست، حالا تو بگیر از شب تا صبح، صبح تا شب.
«آقا نجات» و خانواده‌اش هم کشاورز بودند و صیفی‌جات کشت می‌کردند؛ وقتی دیگر زمین آن‌طور که باید محصول نداد، تنها راه نجات، «غول‌شهر بی‌در و پیکری» بود که او و خانواده‌اش را در یکی از خانه‌های کوچک خیابان اتابک، یکی از جنوبی‌ترین جاهایش، جا داد. از همان روزی که «آقا نجات» وارد تهران شد تا همین حالا، همه‌اش را کارگری کرده، همه‌اش را رفتگری. او ٢٤‌سال است که «سوپور» است یا «رفتگر» یا «پاکبان» و در همه این سال‌ها با بیشتر خیابان‌های تهران دوست شده؛ آخرین دوستش، همین خیابان «خاوران» که شب‌هایش طولانی است و دوستانی که برایش می‌آورد، زیادند: گربه‌ها، معتادها، دزدها. یک پایش را همین خیابان خاوران لنگ کرد؛ وقتی سه‌سال پیش ساعت چهار صبح، ماشینی با سرعت تمام به او کوبید و در رفت. «آقا نجات» آن صبح تاریک را مثل یک روز روشن تمام آفتابی به یاد دارد: «اصلا من را ندید. ایستاده بودم کنار خیابان، نزدیک پمپ‌بنزین. زد زیر پایم و دو سه متر پرت شدم آن طرف‌تر، خودش که در رفت و آن وقت شب کسی نبود من را به بیمارستان برساند.» ٢٠ دقیقه‌ای طول کشید تا مرد و زن جوانی، تن نحیف «آقا نجات» را از کف «خاوران» جمع کردند و به بیمارستان بردند. او یک ماه تمام در بیمارستان بود و مجبور شد بعضی هزینه‌های عمل را از جیب بدهد و با یک پای لنگ که دیگر هیچ وقت مثل قبل نشد، به خانه برگردد تا چهار بچه‌اش با ناراحتی نگاهش کنند. «آقا نجات» ماجرا را به شهرداری منتقل نکرد، از ترسش؛ فکر کرد اگر به پیمانکاران شهرداری شکایت ببرد، آنها می‌گویند «افغانی» زیاد است، نمی‌خواهی برو، آنها را می‌آوریم. «افغانی بیمه ندارد، سنوات ندارد، عیدی ندارد، شکایت هم نمی‌تواند بکند. به افغانی ٩٠٠ تومن هم بدهی، از ١٢ ظهر تا ٦ صبح کار می‌کند.» او با ٢٤‌سال سابقه، یک‌میلیون و ١٠٠‌هزار تومان حقوق می‌گیرد و هیچ وقت یادش نمی‌رود که از این ٢٤سال، چهارسالش را برایش بیمه رد نکرده‌اند.
حالا که «آقا نجات» ایستاده کنار خیابان خاوران و با سکوت همیشگی‌اش، کنار جوی قدیمی را جارو می‌کند، یاد پای سالمش، ردپای خوشی است کنار ذهنش. تنش را یله می‌دهد به دسته چوبی جارو و می‌گوید تا به حال کسی از غریبه‌ها، این‌طور در نصفه شبی سرد، حالش را نپرسیده. «یک بار یک نفر از ما نپرسیده که ما چه می‌خواهیم. مشکلات‌مان چیست. شما اولین نفری.» در منطقه‌ای که او شب‌ها کار می‌کند، تعداد معتادان و کسانی که مست پشت فرمان می‌نشینند، زیاد است و حالات غیرعادی‌شان دامن رفتگران شب را می‌گیرد؛ مثل همکار «آقا نجات» که او نیز همین چندشب پیش پایش در برخورد با یک خودرو در خیابان شکست. «آقا نجات» ١٢ شب که می‌شود، در خانه‌اش را باز می‌کند و کار شروع می‌شود، تا ساعت هشت‌ونیم صبح  و  وقت‌هایی که تا ٥ بعدازظهر می‌ماند، ٤٠٠‌هزار تومان اضافه می‌گیرد. «باید بسازیم، کم بخوریم.»  او می‌گوید پیمانکار در زمستان لباس گرم‌تر به آنها می‌دهد، سالی یک بار و تا‌ سال بعد دیگر زیر برف و باران از آن لباس چیزی نمانده، خراب می‌شود؛ «چون جنسش بارانی نیست و خیس می‌شود. آنها هم نوار شب‌تاب دارد، زیر باران از بین می‌رود.» او ١٨همکار ایرانی دارد و بقیه افغان‌اند. «پیمانکاران شهرداری بیشتر افغان‌ها را استخدام می‌کنند که بیمه برای‌شان رد نکنند.»
(تهران بیش از ١٥‌هزار و ١٠٠ رفتگر دارد؛ کسانی که شهرداری ترجیح می‌دهد آنها را «پاکبان» بنامد. کسانی که آن‌طور که «رضا عبدلی»، مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران به «شهروند» می‌گوید که حدود٨٠ درصدشان ایرانی و بقیه اتباع مهاجر دارای مجوز و فاقد مجوزند: «در قراردادهای جدید، پیمانکاران متعهد به جایگزینی نیروی کار ایرانی حداکثر تا پایان امسال هستند و براساس تعهدات گرفته‎شده هیچ‌گونه عذری پذیرفته نبوده و در صورت تخلف برابر مقررات با آنها برخورد خواهد شد.» هر چند عبدلی از رقم ٨٠‌درصدی رفتگران ایرانی در تهران نام می‌برد ولی آمارهای غیر رسمی نشان می‌دهد که  تعداد افغان‌هایی که به این کار مشغول هستند، بسیار بیشتر از ٢٠‌درصد است. مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران می‌گوید که با توجه به سیاست‌های شهرداری تهران و به منظور برون‌سپاری خدمات و استفاده از بخش خصوصی، کلیه امور مربوط به رفت‌وروب و جمع‌آوری پسماند به بخش خصوصی واگذار می‌شود و کلیه کارگران تحت پوشش شرکت‌های پیمانکاری و در چارچوب نظام فنی و اجرایی و آیین‌نامه‌های مربوطه فعالیت می‌کنند. براساس آیین‌نامه وسایل حفاظت فردی مصوب ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ مکلف به شناسایی و ارزیابی شرایط محیط کار برای تشخیص و کنترل خطرات هستند. در عین حال  مطابق مواد ۲ و ۳  این آیین‌نامه کارفرما باید وسایل حفاظت فردی مناسب را رایگان در اختیار کارگران بگذارد و آموزش‌های لازم در خصوص نحوه استفاده از آنها به کارگران ارایه کند.«ابراهیم شیخ»، معاون توسعه منابع انسانی شهرداری تهران هم درباره وضع این کارگران به «شهروند» می گوید: «واقعیت این است که مسئولیت شغلی و حرفه‌ای من این است که بخشنامه کنم و بگویم این افراد حق کار ندارند و اگر حراست شواهدی پیدا کند مانع از کار آنها شود و با پیمانکار برخورد کند. این وظیفه شغلی من است. ما از لحاظ اخلاقی در قبال این افراد مسئولیم. درباره  ٤ کارگری که مرداد امسال کشته شدند،  ما همه هزینه‌های بیمارستان، حقوق، مزایا و خسارت را پرداخت  و برای انتقال جسد آنها به افغانستان هم اقدام کردیم. همه اقدامات انسانی را انجام دادیم ولی واقعیت این است که در این موارد همواره مسئولیم.» او می گوید دیه و هزینه های بیمارستان رفتگرانی که تابستان امسال در بزرگراه بابایی تهران کشته و مجروح شدند، پرداخت شده است: «مسأله تماماً پول نیست و بخشی از آن به حقوق اجتماعی برمی‌گردد ولی ما اساسا از بکارگیری این افراد طبق قوانین بالادستی منع شدیم.»)
 «آقا رحمان» با آن سبیل‌های تازه سبزشده‌اش، ساعت دو شب، کنار بزرگراه مدرس چه می‌کند؟ چرا چشم‌های بادامی‌اش آن‌قدر خسته است و برادرش که همین دو ماه پیش با جاروی بلند زیر ماشین رفت، حالا کجاست؟
«بدخشان»؛ چه نام زیبایی. «آقا رحمان» تا همین دو ماه پیش، قبل از آن‌که ٢٠ سالگی‌اش تمام شود، در شمال‌‌شرقی‌ترین ولایت افغانستان دنبال کار می‌گشت و بعد وقتی هیچ خبری نشد، مثل خیلی از هم‌ولایتی‌هایش راه ایران را در پیش گرفت و آمد کنار برادرش، خیابان‌های تهران را زیبا کند، مثل «بدخشان» که نام زیبایی است. صورت آفتاب‌‌سوخته «آقا رحمان» که چروک‌هایش بیش از ٢٠ سالگی» است، در تاریکی شب درست پیدا نیست. «شب و روز کار می‌کنم، کار آدم را پیر می‌کند.» او با صدای خجالت‌زده‌اش که مشترک است، میان همه هموطنان مهاجرش، می‌گوید خدا را شکر که همین رفتگری هست و پولی که برای خواهرهایش بفرستد، حالا بگیریم کم، آن‌قدر کم مثل یک‌میلیون تومان که هنوز پول «قاچاقی‌‌اش» را –دو‌میلیون تومان- به دست او ندهد؛ «که افغانستان کار نیست، که افغانستان جنگ است.»
«رحیم» برادر «آقارحمان» از پنج‌سال پیش در تهران رفتگری می‌کند؛ او یکی از صدها کارگر مهاجری است که در خیابان‌های تهران بدون بیمه کار می‌کنند و وقتی ماشین‌های خواب‌آلوده یا ناهوشیار به آنها می‌زنند، کسی برای کمک به آنها نیست. «رحیم» را همین چندماه پیش یک ماشین شاسی‌بلند، کنار یک بزرگراه زیر کرد و فرار کرد. دست و پای «رحیم» شکست و بعضی اعضای داخلی‌اش آسیب دید، راننده هم هیچ وقت پیدا نشد. آن شب «رحیم» لباس شبرنگ تنش بود، ولی آن خط‌های باریک کمرنگ‌شده، به دردش نخورد.
(هر چند وقت یک‌بار حادثه‌ای برای پاکبانانی که مسئولیت جاروکردن خیابان‌ها را به عهده دارند، اتفاق می‌افتد که گاه موجب مرگ آنها می‌شود؛ موضوعی که «عباس ساداتی» معاون سالن تشریح پزشکی قانونی تهران هم در گفت‌وگو با «شهروند» آن را تأیید می‌کند و می‌گوید که یکی از موضوعات ناراحت‌کننده برای او و همکارانش دیدن اجساد رفتگرانی است که با لباس کار آنها را برای تشخیص و تأیید علت مرگ برایشان می‌آورند.  در هشتمین اجلاس آسیایی جامعه ایمن و نخستین اجلاس منطقه‌ای جامعه ایمن مشهد که ‌سال ٩٥ برگزار شد، تعدادی از پژوهشگران مقاله‌ای را ارایه کردند که در آن راهکار‌های ارتقای ایمنی و حفظ سلامت پاکبانان شهرداری مطرح شده است. در خلاصه این مقاله آمده است: «پاکبانان در نظافت شهری نقش کلیدی را برعهده دارند. ایمنی پاکبانان موضوعی است که لازم است بشدت مورد توجه قرار گرفته و در انجام امور رعایت شود. متاسفانه آمار حکایت از آن دارد که سالانه در کشور ده‌ها پاکبان در اثر تصادف با وسایط نقلیه به هنگام نظافت شهری جان خود را از دست می‌دهند. براساس یافته‌ها مشخص می‌شود که در کشورهایی که حوادث روی‌داده برای پاکبانان پایین است، توجه به ایمنی قبل از کار از اهمیت فراوانی برخوردار بوده و یک فرهنگ سازمانی است. در این میان آموزش مدیران و پاکبانان نقش مهمی ایفا می‌کند. با ارتقای فرهنگ سازمانی و تغییر نگرش مدیران موضوع ایمنی بیشتر مورد توجه قرار گرفته و وسایل حفاظتی لازم در اختیار پاکبانان قرار گرفته و اصول صحیح کار در مناطق خطرناک و نقاط کور به آنان آموزش داده شده و تحت نظارت قرار می‌گیرد. به منظور اجتناب از بروز حوادث خطرناک برای پاکبانان لازم است علاوه بر تدوین قوانین و مقررات مناسب و استفاده از چراغ‌های هشداردهنده، موانع ترافیکی، علایم هشداردهنده، لباس مناسب و وسایل حفاظت شخصی، آموزش ایمنی، کار ایمن و فرهنگ‌سازی در شهرداری برای پاکبانان و مکانیزاسیون خدمات مدنظر قرار گیرد.» امکاناتی که غیر از لباس که آن‌هم چندان مناسب نیست، در اختیار رفتگران نیست.  فعالان حوزه شهری هم می‌گویند که این حوادث به این دلیل است که برای تأمین ایمنی این کارگران کار چندانی انجام نمی‌شود و آموزش‌ندادن به رفتگران و غیراستانداردبودن لباس‌های کارشان از دلایل تاثیرگذار در این اتفاقات است. رضا عبدلی، مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران اما در گفت‌وگو با «شهروند» دلایلی دیگر را فهرست می‌کند: «توجه‌نکردن رانندگان به قوانین راهنمایی‌ورانندگی و تخطی از سرعت مطمئنه و وجودنداشتن دقت و توجه کافی از سوی کارگران حین فعالیت.» به گفته عبدلی «در ‌سال تعداد ٢ دست لباس در هر فصل پیش‌بینی شده است و در صورت نامناسب‌بودن لباس کارگران نیز با پیمانکاران برابر مفاد قرارداد برخورد خواهد شد؛ ازجمله جریمه و....» او می‌گوید برای جلوگیری از بروز این‌گونه حوادث و صیانت از جان کارگران موارد زیر از سوی دستگاه‌های نظارتی و شهرداری تهران صورت گرفته است: «پیش‌بینی ماشین‌آلات تخصصی در آنالیز قراردادها ازجمله جاروهای بزرگراهی، خیابانی، جدول‌شوی و...، الزام پیمانکاران به تأمین لباس‌های دارای شبرنگ برای کارگران، نظارت مستمر بر بکارگیری ماشین‌آلات خدمات شهری برابر تعهدات و بکارگیری کارگران به جای ماشین‌آلات؛ گاهی پیمانکاران به دلیل کاهش هزینه‌ها از کارگران استفاده می‌کنند که در صورت مشاهده با پیمانکاران متخلف برخورد خواهد شد و انجام مکاتبات لازم با پلیس راهور و حوزه فنی عمرانی برای رفع مشکلات فنی گاردیل‌ها یا موانع فیزیکی که تاکنون اقدامات مثبتی از سوی سازمان حمل‌ونقل و ترافیک صورت گرفته و مابقی نیز در صورت تأمین اعتبار صورت خواهد گرفت.»)
 سهم تهران برای «ذبیح‌الله» و «برهان» و «صنم‌الله» و «شیرمحمد» کدام خیابان‌هاست و یاد همکاران زخمی و مرده‌شان چرا رهای‌شان نمی‌کند؟
امیرآباد، انقلاب، کردستان، چمران. نام‌های خیابان‌های تهران که سهم جاروی شبانه «ذبیح‌‌الله» و «برهان» و «صنم‌الله» و «شیرمحمد» است، آنها را یاد خیابان‌های «تخار» و «هلمند» و «کابل» و «غزنی» نمی‌اندازد. آنها یاد گرفته‌اند از ساعت ١٢ شب تا ٨ صبح و بعد از ١٢ ظهر تا ٨ شب، سرشان را بیندازند پایین و زمین را نگاه کنند، زمین را نگاه کنند و پاک کنند، زمین را نگاه کنند و زیبایش کنند. آنها حالا که دور هم ایستاده‌اند، برای استراحتی کوتاه در کنار خیابان امیرآباد تا هریک مسیر هرشبه را بگیرند، یاد «عبدالله»، همکارشان در قسمت فضای سبز شهرداری را که همین مرداد امسال زیر چرخ‌های یک پژو ٢٠٦ رفت و زنده برنگشت، با خود دارند و می‌گویند در خوابگاهی که محل ماندن‌شان است از این قصه‌ها کم نمی‌شنوند؛ قصه‌های جراحت، قصه‌های مرگ. آنها یک‌میلیون تومان حقوق می‌گیرند و می‌گویند بعضی راننده‌ها لباس‌های شبرنگ آنها را می‌بینند و بعضی نه. «تا به حال زیاد شده که افرادی با وضعیت نامتعادل و غیر هشیار به همکاران‌مان زده و فرار کرده‌اند. پنج‌سال پیش در ناحیه دو مرزداران بودیم. ساعت یک شب بود، ماشین زد به یکی از همکاران‌مان و مسافتی را هم او را با خودش کشید.» نمی‌ترسند که این بلا سر خودشان هم بیاید؟ «مجبوریم دیگر، چه کار کنیم. آن‌قدر با سرعت می‌روند که آدم وحشت می‌کند.» آنها «گل‌محمد» را هم می‌شناسند، کارگر ٣٠ساله‌ای که دو‌سال پیش کشته شد، کنار یکی از بزرگراه‌های تهران. «تمام شد رفت، کسی دیگر به یادش هم نیست. خانواده‌اش هم افغانستانند و کسی کارش را پیگیری نکرد.» «شیرمحمد» می‌گوید معمولا هرچندماه یک بار، تصادف وجود دارد. «معمولا بیشتر زخمی می‌شوند و کمتر پیش می‌آید بمیرند. کارگرانی که مجوز اقامت دارند، شهرداری خرج بیمارستان‌شان را می‌دهد، ولی ما را نه.»
(تعداد زیادی از رفتگران افغان شهرداری تهران می‌گویند که چون مجوز اقامت ندارند، بیمه هم ندارند اما حرف رضا عبدلی، مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران، حرفی دیگر است:   «پیمانکاران دارای مجوز کار برابر قوانین و مقررات کشوری مشمول پرداخت حق بیمه بوده و مسلما کارگران تحت امر آنها از مزایای آن استفاده خواهند کرد.» زمان مجروح‌شدن این کارگران چه خارجی و ایرانی، هزینه درمانشان گاهی برای آنها دردسرساز است؛ با توجه به این‌که تعداد زیادی از این کارگران مهاجرند و می‌گویند هزینه بیمارستان را شخصا داده‌اند. رضا عبدلی، مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران می‌گوید که هزینه این حوادث به عهده مقصر حادثه است: «اگر خودرو مقصر تعیین شود باید از طریق بیمه‌نامه شخص ثالث یا در صورت وجود نداشتن بیمه به صورت شخصی هزینه را به عهده بگیرد؛ اغلب اوقات شهرداری برای حمایت کارگران با تعجیل در ارایه خدمات پزشکی هزینه‌ها را به عهده می‌گیرد.» به گفته او برای پرداخت دیه کارگران کشته‌شده هم اگر مقصر راننده باشد، باید از طریق راننده (بیمه یا شخصی) و اگر کارگر مقصر باشد از طریق پیمانکار (بیمه مسئولیت یا شخصی ) پرداخت شود.  

افزودن نظر جدید