ستادی زير سايه ترديد و تعليق

روايت بابک بهادری از شکل گيری ستادهای عارف نشان می دهد که هسته اصلی اين ستادها را بر خلاف ستادهای ساير نامزدها، عموما دانشجويانی تشکيل می دادند سابقه فعاليت علمی بيشتری دارند تا فعاليت سياسی و البته با انتخاباتی تر شدن بيشتر فضای کشور ، فعالان ستادی جوان احزاب و گروه های اصلاح طلب نيز به اين حلقه ها و هسته ها افزوده شده اند. عضو ستاد جوانان دکتر عارف در انتخابات 92 درباره شکل گيری ستادهای عارف می گويد: «در تابستان 91 که حضور دکتر عارف در انتخابات جدی شد يکسری جلسات برگزار شد که جوانان بنياد اميد نيز در اين جلسات حضور داشتند و ما بعدها از دانشجويان دانشگاه های ديگر نيز برای شرکت در اين جلسات دعوت کرديم. دکتر عارف در اين جلسات نظر جوانان را درباره حضور در انتخابات جويا می شد»

به گزارش امید به نقل از همشهری ماه، بهادری درباره نظر ابتدايی و اوليه خود در اين مقطع می گويد: «فضای آن موقع را اگر به ياد داشته باشد، فضای خوبی نبود ... ما هم به همين دليل در ابتدا موافق به شرکت نبوديم و بنا به دلايلی که داشتيم می گفتيم حداقل در اين انتخابات نبايد حضور پيدا کنيم» بهادری تعداد اين جلسات را 10 تا 15 جلسه ارزيابی کرده و عنوان می‌کند که خروجی اين جلسات «اميدواری نسبت به آينده» بود. «دکتر عارف می گفتند که ما از همان ابتدای انقلاب بوديم و اگر انفعال پيش بگيريم، نمی توانيم به جايی برسيم. يکی از دلايل اصلی که دکتر عارف در آن جلسات مطرح کرد نگرانی از شکاف بين نسلی بود»

عضو ستاد جوانان و دانشجويان دکتر عارف (پويش اميد) روايت می کند که ارتباط گرفتن با استان ها از زمستان 91 آغاز شده و بيشتر معطوف به انجمن های اسلامی و دانشجويان و دانشگاه های هر استان بوده است. او سختی اين ماجرا را در برخی نشانه های «نااميدی» و «بی انگيزگی» موجود در ساير دانشگاه ها می داند و آن را با همان نااميدی اوليه خود و دوستانش در ابتدای کار مقايسه می کند. «با همه سختی ها ما در هر استانی يک هسته تشکيل داديم» نکته جالب اينکه بنا بر روايت بهادری، در ميان استان ها، استقبال يزدی ها در ابتدای کار چندان خوب نبود و استان های خراسان و فارس بيشترين استقبال را در آغاز کار داشتند.
بخش جالب ديگری از سخنان اين عضو ستاد عارف آنجاست که از بازخورد مناظرات در بين جوانان عضو ستادها سخن می گويد بهادری عنوان می کند «بازخوردها با توجه به ارتباطی که ما با اعضای پويش اميد استان ها داشتيم، خيلی مثبت بود اما در کنارش انتقاداتی هم بود که اکثرا مکتوب می کردند و برای ما می فرستادند ... خوب بالاخره دکتر عارف يکسری نقاط ضعف هم داشتند در مناظرات «مثل اينکه يک جاهایی با قاطعيت صحبت نمی کردند»
بحث که به مناظرات می رسد خاطره بهادری درباره «معدن مس» معروف شنيدنی است: «بعد از مناظره بچه ها خيلی پيامک برای من می فرستادند. يک عده پيام های طعنه آميز می فرستادند که معدن را تشخيص ندادند و اينها ... يک عده هم خوب پيام می فرستادند که ما رفتيم در اينترنت گشتيم و ديديم که اين معدن کارکرد توريستی و گردشگری هم دارد و دکتر عارف درست گفته ... بعد که با خود دکتر عارف صحبت کرديم من ازشون پرسيدم که آقای دکتر اين قضيه معدن مس چی بود؟ گفت وقتی که من اون عکس رو ديدم، شک کردم که معدن باشه، به همين خاطر چون مطمئن نبودم، گفتم که بالاخره يک دره است و در کشور ما هم زياده و ميتونه به عنوان يک مکان توريستی مورد استفاده قرار بگيره»
بهادری درباره ارتباط با ساير جوانان عضو در ستادهای ديگر نامزدها می گويد که با حضور هاشمی و تصميم عارف به انصراف، اعضای ستاد بيشتر در ارتباط با جوانان ستاد هاشمی قرار گرفتند او که به شدت عدم احراز هاشمی را غيرقابل باور می داند، عنوان می کند که بعد از آن ماجرا تقريبا «شبکه ملی جوانان اصلاح طلب در استان ها» در همکاری با ستاد عارف بودند. بهادری دليل عدم انصراف عارف در هنگامه حضور هاشمی را نه احتمال رد صلاحيت هاشمی، که احتمال کناره گيری او از انتخابات می داند و می گويد: «می گفتيم اگر عارف قبل از تاييد صلاحيت ها کنار برود، با احتمال کناره گيری هاشمی، اصلاح طلبان نامزد ديگری نخواهند داشت!» بهادری اگرچه دکتر روحانی را اصلاح طلب نمی داند و او را نزديک به اصولگرايان می داند، اما تصريح دارد که همه دوستان و اعضای ستادش بعد از انصراف دکتر عارف برای حمايت از روحانی بسيج شدند و هيچ کس از کمک به روحانی و تلاش برای پيروزی وی دريغی نداشت.
بهادری عنوان می کند که «ترديد» بيش از هر چيزی بر فعاليت های ستاد عارف سايه انداخته بود. ترديد درباره حضور، بعد از آن ترديد درباره حضور خاتمی و هاشمی، تعليق بعد از حضور هاشمی و در نهايت، ترديد درباره ائتلاف. خاطره خاص بهادری به شب انصراف باز می گردد: «بعد از آن همايش ما آمديم دفتر دکتر عارف و همون موقع نامه آقای خاتمی به دست دکتر عارف رسيده بود. ما بعد از اون شور و هيجان سالن حجاب رسيده بوديم دفتر و آقای عارف می گفتند که جلسه شورای راهبردی است و جلسه تشکيل شد و نامه انصراف دکتر عارف نوشته شد. آن شب ما همه تا صبح بیدار بوديم و نامه رو ساعت 4 صبح گذاشتند روی سايت. آن شب ما همه يک احساس خاصی داشتيم، هم خوشحال بوديم که دکتر عارف به عهدی که قولش را داده بود پايبند ماند و از طرف ديگر بعد از آن همه هيجان و شور، همه بچه ها يک حالت خاصی داشتند و به فکر فرو رفته بودند.»
حرف آخر بهادری در مورد تجربه اش در انتخابات آن است که: «هيچ گاه انفعال و نااميدی و کنارکشيدن و عافيت طلبی، راه حل مسائل نيست و حتی در سخت ترين شرايط هم ما بايد سرسختی نشان دهيم.»

افزودن نظر جدید