در آمدی بر ایده "نو اصلاح طلبی"

عباس موسایی دانشجوی دکتری علوم سیاسی در یادداشتی برای پایگاه خبری-تحلیلی امیدنامه به تبیین مفهوم " نو اصلاح طلبی" که از سوی دکتر تاجیک مطرح شد پرداخت.

استاد ارجمند ما جناب دکتر محمدرضا تاجیک که خدا اورا حفظ کناد و اصلاح طلبی این مرز و بوم از وی بیاموزاد،در مسیر جهد های اندیشگی اش پرده از مفهومی به نام نو اصلاح طلبی برداشته است.وی اصلاح طلبی ایرانی را پروژه ای ناتمام می داند که لازم است در ایستگاه /مسیر کنونی تعریفی نو از خود ارائه دهد و برای نسل جدید قابل فهم و روز آمد بنمایاند.
ایشان وعده داده است تا در کتابی با عنوان مانیفست نو اصلاح طلبی ،مختصات و خصائص این نظریه را معرفی نماید.تا زمان انتشار این نظریه نمی توان در باره ی آن به قضاوت نشست و ان را وارسی نمود.اما آنچه از شرایط اجتماعی و اوضاع سیاست در ایران دریافت می شود لزوم بازشناسی و باز تعریف مفهوم اصلاحات را فریاد می زند.لازم است در این معرکه ی اراء و بازار بی قرار گفتمان ها و معطوف به پیشینه و زمینه و زمانه ی جدید اصلاحات دوباره باز تعریف شود و مشخص گردد که چه باشد آنچه خوانندش اصلاحات؟
در این مسیر شاید دکتر تاجیک را بتوان از صاحب صلاحیت ترین کسانی دانست که توان دست بردن به قلم را داراست.او که علاوه بر اشراف به دانش علم سیاست ،صاحب کتاب ها و مقالات متعدد در عرصه ی فلسفه و علم سیاست و از اینها مهمتر فعالی کنشگر در مسیر اصلاحات از دوم خرداد تاکنون بوده است.کسی که علاوه بر حضور در عرصه ی آکادمیک علوم سیاسی دارای مدارج عالی در رشته علوم سیاسی و تخصص در تحلیل گفتمان از معتبرترین مراکز علمی جهان بوده و آموختن از اساتید بزرگی چون ارنستو لاکلاو تئوریسین بزرگ و نیو سوسیالیست را در کارنامه ی خود دارد.
تاجیک متاثر از پست مدرن ها واقعیت سیاسی را بر ساخته های اجتماع تعریف می کند.نام تاجیک با گفتمان در ایران گره خورده است.هر کس از گفتمان به عنوان یک متدولوژی یا روش شناسی سخن می گوید ناچار باید به یاد و آثار تاجیک در این باره سری بزند.در تحلیل گفتمان به عنوان یک متدولوژی، گفتمان ها زمینه و زمانه و تاریخ پرورده اند و سیاست یعنی جدال گفتمان ها.یک گفتمان از دال مرکزی یاnodalpointو دال های حاشیه ای و عناصر و مفاصل و...تشکیل شده است.گفتمان اصلاحات با دال مرکزی مردم در مقابل گفتمان اصولگرایی با دال مرکزی ولایت به جدال پرداخته اند.
تعیین کننده ی دال مرکزی ،شرایط مکانی و زمانی و ذهنی جامعه است.این شرایط گاهی انتزاعی و گاهی عینی و گاهی انتزاعی/انضمامی بوده است.در برداشت تاجیک اصول اصلاحات غیر قابل خدشه اما متاثر از شرایط .روانی ،اجتماعی ،فرهنگی و..قابل انعطاف اند.اگر اصلاح طلبی ایرانی برای تثبیت حاکمیت قانون و دموکراسی در حال سیاست ورزی است نمی تواند نسبت به فضای اطراف و الزامات زمان و مکان و فرهنگ و دیگر ویژگی های جامعه بی تفاوت باشد. رابطه ی اصلاح طلبی و جزم اندیشی رابطه ی جن و بسم الله است.از دل جزم اندیشی تصلب بیرون می آید که هیچ نسبتی با اصلاح و تحول ندارد.
شناخت الزامات و مقتضیات زمان به عنوان فضای تنفس اصلاح طلبی ایرانی امری حیاتی است.به زعم تاجیک یک نیروی سیاسی اجتماعی باید بتواند بین ارمان و عقیده و هدف خود و چیزی که مردم به دنبال آن هستند ،به یک جمع بندی برسد.به نظر ایشان اصلاح طلبان نباید از اینکه پوپولیست لقب بگیرند بهراسند و این به معنای پیروی از خواسته ی عوام نیست.بلکه آشتی دادن خواسته ی مردم به عنوان هرم جامعه با ارمان های اصلاح طلبانه است.اصلاح طلبی در مانیفست تاجیک یعنی آشتی دادن توده و نخبگان و ایجاد جغرافیای مشترک بین این دو بخش جامعه.بنابراین برداشت نه شوراندن توده علیه نخبگان اصلاح طلبی است و نه نادیده گرفتن خواسته ها و مطالبات توده توسط نخبه.فقط در گره زدن شرایط ذهنی و عینی است که حرکت ایجاد می شود.
اصلح طلبی در این شرایط به واقع گرایی نزدیک و از خیال اندیشی ارمانگرایانه دور می شود.
در سیاست ورزی اصلاح طلبانه ی مد نظر تاجیک ،نخبه دیگری, توده نیست.توده و نخبه در یک جا به تفاهم می رسند و برای پیشبرد هدف مشترک هم پیمان گردند .اینکه در این ترکیب چه کسی چه می آورد و چه می برد را شرایط تعیین می کند .مانند پیوند داتیو بین گازهای نجیب و فلزات در جدول مندلیوف.یکی الکترون اضافی خود و دیگری فضای خالی اوربیتال خود را به اشتراک می گذارد.نمک ها یی نظیر کلرید سدیم ،سولفات کلسیم و.. محصول پیوند داتیو کذایی اند.
میتوان تجارب و آموخته های آکادمیک تاجیک از فضای پراتیک سیاست و نظریه های سیاسی را دو بال نظریه ی نو اصلاح طلبی ایشان دانست.او از سوئی به آخرین متدولوژی های شناخت در علوم سیاسی واقف است و از سوئی مولفه های سیاست و قدرت و فرهنگ و اجتماع را در خطه ی سیاسی ،اجتماعی ،فرهنگی و تاریخی خودمان می شناسد.به عبارتی نو اصلاح طلبی مد نطر تاجیک هم به شناخت وی از زمینه و زمانه منتهی به انقلاب 57و مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت و نقش روحانیت در سیاست و فرهنگ و اجتماع و اقتصاد و ...از دوم خرداد تا حاکمیت دوگانه تا عبور از خاتمی و قدرت گیری مهدویت سیاسی و جنبش سبز و پیروزی اعتدال و پس از آن برمی گردد و از سوئی آشنایی با لیبرالیسم و نیولیبرالیسم و مارکسیسم و پسا مارکسیسم و مدرنیسم و پسا مدرنیسم،اسلامیسم و سکو لاریسم و پسااسلامیسم و پسا سکولاریسم و...قدرت تحلیل شرایط ایران و الزامات اصلاح طلبی در زمانه ی ما را برای او فراهم آورده است.
تاجیک ظهور اصلاح طلبی در دوم خرداد را ناشی از هم پیوندی عناصر گوناگون و شکل گیری یک انتظام در کثرت حول مفاهیم موسع می داند.حال آنکه این مفاهیم در ادامه ی مسیر نتوانستند خود را به صورت مشخص و قابل فهم برای اجتماع سیاسی از هاله ی مکتوم خود بیرون بیایند.دال های زیادی مطرح کردیم اما در فهم مد لول آنها کم آوردیم.به زعم تاجیک اصلاح طلبی باید یک بار دیگر به مفاهیمی که در دوم خرداد از آنها پرده برداشت باز گردد.البته باید خواسته های نسل جدید را نیز لحاظ کند و نه اینکه در برداشت نسل گذشته از این مفاهیم متوقف شود.ایشان اصلاحات را یک منظومه ی بسته و غیر قابل تغییر که در دوم خرداد یک بار برای همیشه تراشیده شده است نمی داند،بلکه اصلاح طلبی را گفتمانی زنده و پویا معطوف به مفاهیم و شرایط پرورده می داند.تجارب و شرایط در شکل ظهور آن نقش آفرین آنند.نو اصلاح طلبی مد نظر تاجیک اصلاح طلب ای است که از اقلیم و جغرافیا و تاریخ و در یک کلام خصائل اکنون تاثیر می پذیرد. اصلاح طلبی حرف مردمان یک نسل نیست که در دوم خرداد متوقف شده باشد.بلکه به قول آیت الله بروجردی انا فی کل یوم رجل.
تاجیک نو اصلاح طلبی را عبور از اصلاح طلبی و عبور از نسل اول اصلاحات و رهبری اصلاحات نمی داند.او نو اصلاح طلبی را تقویت شالوده های اصلاحات و استمرار و امتداد آن در تاریخ اکنون می داند.نه برای یک تاریخ خاص بلکه برای اکنون در هر زمان.به عبارتی نو اصلاح طلبی یعنی اصلاح طلبی در اکنون .او با مدد از پست مدرنیست ها فراروایت یا روایت فرا تاریخی ای به نام اصلاحات که روایت خدشه ناپذیری برای همه ی دوران ها باشد را نمی پذیرد.گفتمان ها درون تاریخ اند ،نه سوار بر تاریخ.محصول تاریخ اند نه سازنده ی آن.بدین ترتیب نو اصلاح طلبی باز تعریف اصلاحات در تاریخ اکنون است.تفسیر جدیدی است از تفسیر دوم خرداد.
نو اصلاح طلبی مد نظر تاجیک ،تفسیر گر محض نیست بلکه رخ داد آفرین نیز می باشد.سلب و ایجاب در این مانیفست در توالی هم می آیند.ویرانگر گذشته نیست بلکه اصلاح گر ان است.
به نظر می رسد آنچه تاجیک در نو اصلاح طلبی دنبال ان است ،زبانی دیگر از اصلاحات مرد،زنده باد اصلاحات مد نظر حجاریان باشد.با این تفاوت که حجاریان صرفا خصایل اصلاح طلبیی ای که مرده است یا باید بمیرد را مد نطر دارد و در حد توصیف می ماند حال انکه تاجیک زنده باد اصلاحات را تحت عنوان نو اصلاح طلبی و به صورت روشمند تئوریزه می کند.نو اصلاح طلبی همروی نظریه و نهاد است.نه در اندیشه ورزی متوقف و یا از آن عبور میکند. و نه در جامعه شناسی محض گرفتار می شود .فلسفه و جامعه شناسی ،نظریه و نهاد دو بال نو اصلاح طلبی اند.نو اصلاح طلبی هم نیم نگاهی به دستاوردهای جامعه شناسان دارد ،هم به اندیشه ورزان می نگرد.نو اصلاح طلبی به عنوان یک مانیفست سیاسی از روشنفکری ونو اندیشی دینی و سکولارو... در حوزه ی اندیشه و جامعه شناسی و...بهره می برد.مانیفست نو اصلاح طلی می تواند گام مهمی در تبیین اصلاحات در عصر ما باشد. تا انتشار متن منقح ان باید به انتطار نشست.

افزودن نظر جدید