یادداشتی از اعظم طالقانی:

درباره ضرورت گفت‌وگوی ملی

«وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»۱

«و مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان می‌داشت گفت آيا مردى را می‌کشید كه می‌گوید پروردگار من خداست و مسلماً براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده و اگر دروغ‌گو باشد دروغش به زيان اوست و اگر راست‌گو باشد برخى از آنچه به شما وعده می‌دهد به شما خواهد رسيد چراکه خدا كسى را كه افراط‌کار دروغ‌زن باشد هدايت نمی‌کند.»
داستان مؤمن آل فرعون، ماجرایی عبرت‌آموز را روایت می‌کند. فرعون که پس از دعوت الهی موسی بساط ظلم خود را در خطر می‌بیند، دستور می‌دهد او را بکشند. «و فرعون گفت مرا بگذاريد موسى را بكشم تا پروردگارش را بخواند من می‌ترسم آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد كند.» ۲ او به همین کار هم بسنده نمی‌کند و فرمان می‌دهد تمام فرزندان ذکور کسانی را که ایمان آورده‌اند حذف کنند. فاجعه‌ای در پیش است. فرعون دستور قتل‌عام سراسری داده و این است منش ظالمان. در تاریخ بارها دیده‌ایم که حاکمان ظالم دست به حذف گسترده مخالفان خود زده‌اند، اما روش مؤمنان و پیامبران چگونه است؟
مؤمن آل فرعون شخصی است که در دستگاه فرعون مانده، اما ایمانش را آشکار نکرده. در لحظه صدور فرمان کشتار، او با استدلالی متین و البته با زبانی نرم فرعون را از این کار نهی می‌کند. نکته نغز اینجاست که او روی فطرت الهی فرعون تأکید می‌کند، حتی فرعون هم خدا را قبول دارد و در دل از عاقبت ظلمی که از او سر می‌زند آگاه است. «آيا مردى را می‌کشید كه می‌گوید پروردگار من خداست و مسلماً براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده و اگر دروغ‌گو باشد دروغش به زيان اوست و اگر راست‌گو باشد برخى از آنچه به شما وعده می‌دهد به شما خواهد رسيد.» همین بیان نرم و استدلال متین، از کشتن موسی کلیم‌الله جلوگیری می‌کند. این کلام استوار است که دین خدا را پیروز می‌کند و زمینه اشاعه آن را فراهم می‌کند. خداوند نیز به موسی توصیه کرده که با فرعون به زبانی نرم سخن بگوید.
روش پیامبران، دعوت به گفت‌وگو است. راه گسترش دعوت الهی نیز همان گفت‌وگوست، چون اساساً اندیشه خصلت گفت‌وگویی دارد. حال این منش را بگذاریم کنار آنچه در جامعه امروز ما می‌گذرد.
از همان روزی که کودک وارد دبستان می‌شود، یاد می‌گیرد مطیع باشد، نه پرسشگر. همان‌جاست که راه گفت‌وگو بسته می‌شود. وقتی ناتوان از گفت‌و‌گو با یکدیگر باشیم، راهی برای درک عقاید و عواطف یکدیگر نخواهیم داشت. پس از آن است که درگیر دوگانه‌های خشونت‌آمیز می‌شویم؛ تو یا با مایی یا بر ما. یا مسلمانی که طریق تو جز به انصاف نیست، یا کافری و هیچ سخنی با تو نیست. یا در خط سیاسی ما هستی و هر عملی هرچند ناپسند از تو سر بزند توجیه می‌کنیم، یا از مشی گروه مخالف پیروی می‌کنی و هر کاری از تو سر بزند خیانت است. دوگانه‌های کافر-مؤمن، اصلاح‌طلب-اصولگرا، حزب‌اللهی-برانداز و نمونه‌هایی از این دست در فقدان گفت‌وگو است که تشدید می‌شود. مولد خشونت در جامعه همین دوگانه‌هاست. تضادهایی که اولیا‌ء‌الله از شکل‌گیری آن جلوگیری می‌کردند.
وقتی فردی به امام صادق(ع) مراجعه می‌کند و می‌گوید من در وجود خدا شک کرده‌ام، ایشان نه او را از عاقبت کفرش می‌ترساند و نه از درگاهش می‌راند، امام  جمله‌ای می‌گوید که آن را باید بارها و بارها خواند: «این همان اول یقین است.» این‌گونه بود که دعوت اسلام فراگیر شد. با منطق و گفت‌وگو، نه با طرد و نفی. همین بیان در معرفی اسلام به‌عنوان دینی روشنگر در زمان انقلاب اسلامی مؤثر بود.
این روزها ملت ما تحت فشارهای فزاینده بین‌المللی است و بیش از پیش نیازمند اتحاد و همبستگی است، اما راه رسیدن به اتحاد، محدودکردن اندیشه‌های مخالف نیست، برعکس، وقتی فضا برای گفت‌وگو در همه سطوح فراهم شود، نیروی پیش‌برنده ملت و تکثیر اندیشه‌های ملی و مذهبی راه را بر هر هجمه‌ای خواهد بست.
گفت‌وگوی ملی راه را برای گفت‌وگو در سطح بین‌المللی فراهم خواهد کرد. وقتی با فرعون می‌شود گفت‌وگو کرد، چرا با زورمدارانی که در دنیا درصدد تحقیر ملت ایران هستند، با زبان متین و استدلال منطقی حرف نزنیم؟ اگر مخاطب سخن ما فطرت الهی ملت‌های دنیا و دولتمردانشان باشد، حتماً در راه به‌دست آوردن حقوقمان پیروز خواهیم شد. 
پی‌نوشت:
1. سوره غافر، آیه 28
2. سوره غافر، آیه 26

افزودن نظر جدید