خاتمی نزدیک‌ترین چهره به آیت‌الله طالقانی است 

 آیت‌الله سید محمود طالقانی از جمله روحانیونی مبارز و نواندیشی بود که به جرئت می‌توان او را شخصیت ذووجهینی دانست که همه جریانات سیاسی اعم از فدائیان اسلام، مجاهدین خلق و نهضت آزادی می‌خواستند با او در ارتباط باشند. جذابیت آیت‌الله طالقانی برای نسل جوان کشورکه با او نتوانستند هم کلام باشند به گونه‌ای است که در مراسم‌های دانشجویی یکی از تصاویری که در دست دانشجویان است آیت‌الله طالقانی است. راز و رمز این محبوبیت را کسانی می‌توانند روایت کنند که هم نسل این روحانی نواندیش بودند. آیت‌الله سید حسین موسوی تبریزی دادستان کل دادگاه‌های انقلاب در اوایل دهه 60 است. او از جمله روحانیونی است که در دوران انقلاب و پس از آن با آیت‌الله طالقانی در ارتباط بود. او خاطرات زیادی از دهه 60 و ارتباطش با آیت‌الله طالقانی دارد که در گفت‌وگو با «امید ایرانیان» به طرح آنها پرداخته است. علاوه بر این آیت‌الله موسوی تبریزی به تشریح مسائل روز در مقایسه با زمان آیت‌الله طالقانی. به اعتقاد دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، سید محمد خاتمی نزدیک‌ترین چهره به آیت‌الله طالقانی است.

-با توجه به اسناد تاریخی و آنچه روایت شده، آیت‌الله طالقانی، شخصیتی داشته‌اند که در همه جناح‌ها و گروه‌های سیاسی و دانشگاهی، محبوب و مورد قبول بوده است. شما فکر می‌کنید که آیا الان چنین چهره و شخصیتی داریم؟

من نمی‌خواهم بگویم که نداریم چون شاید هم داشته باشیم. اما موقعیتی که آقای طالقانی در زمان قبل و بعد از انقلاب و در زندان‌ها، دانشگاه‌ها و میان روحانیون و مردم داشت، بسیار متفاوت بود. آلان چنین موقعیتی نیست چون در طول نزدیک به سی سال آقای طالقانی به تمام گروه‌ها و حتی کمونیست‌ها خیلی چیزها را ثابت کرده بود. او ثابت کرده بود که پدر مهربانی است که حاضر نیست که کوچکترین ضرری در دنیا و آخرت بکنند. او در زندان حاضر بود که حتی از بازجو و شکنجه‌گرش تقاضا کند که فقط برای چند دقیقه فلان فرد که کمونیست شده است را ببیند. همیشه هم این دلیل را می‌آورد که من می‌خواهم بدانم که چرا کمونیست شده است و این تقاضا را از یک بازجو می‌کرد و می‌رفت. آن‌ها هم اجازه می‌دادند و این دیدارها صورت می‌گرفت. حتی یکبار یکی از بازجوها گفت که در یک دیداری که آقای طالقانی با فردی که کمونیست شده بود، داشت، گریان از دیدار بازگشت. الآن فضا نسبت به آن زمان تغییر کرده است و آن فضا وجود ندارد. از این جهت شاید صحبت درباره اینکه آیا همانند طالقانی داریم یا نه سخت باشد.

تأثیرگذارترین خاطره‌ای که از ایشان به ذهن دارید، چیست؟

برای اولین بار در سال 44 من خدمت او رسیدم که نامه‌ای به ایشان بدهم. مسجدی که من در آنجا حضور پیدا کردم، به یک سینما چسبیده بود. اسم مسجد هدایت بود. حالا یک طرف سینما و یک طرف هم مسجد بود. وقتی نماز خواندیم و من نامه را به ایشان دادم و گفتم که شما چرا این مسجد را انتخاب کرده‌اید؟ گفتند که من به عمد این مسجد را انتخاب کرده‌ام چون همین دختران و پسرانی که به سینما می‌روند، ممکن است که یک زمانی بیایند و ببینند که اینجا چه خبر است و 5 دقیقه‌ای به حرفهای ما گوش دهند. حالا ممکن است از 50 نفر یک نفر جذب شود اما همین برای من مهم است. اما در آن زمان خیلی‌ها به دلیل اینکه مسجدی کنار سینما بود و آیت‌الله طالقانی می‌رفت، برایش حرف درست کرده بودند اما منظور ایشان جذب جوانان بود.

در آن نامه چه چیزی نوشته شده بود.

این بود که الآن بهایی‌ها در کشور خیلی فعالیت می‌کنند و شما هم از بهائیت حمایت می‌کنید. اما ایشان توضیح دادند که مسئله بهائیت جزیی برابر خیانت‌های شاه است. ما باید اصل را ول نکنیم و به فرع بچسبیم. اصل این است که ما جوانانمان را از دست ندهیم. یعنی ایشان بسیار دغدغه جوانان را داشتند.

فکر می‌کنید که اگر الآن آیت‌الله طالقانی زنده بودند، مهم‌ترین دغدغه‌شان چه بود؟

الآن ما باید فکر دین جوانان باشیم. این چیزی است که آیت‌الله طالقانی همیشه به آن تأکید داشتند. چراکه آن زمان هم وقتی نامه را خواندند، گفتند که مشکل دین ما بهائیان نیست. الآن بنا این است که جوانان ما را از دین خارج کنند.من خیلی‌ها را می‌شناختم که فقط 10 دقیقه با آیت‌الله طالقانی صحبت کردند، زندگی‌شان عوض می‌شد و شیفته طالقانی می‌شدند. ا ایشان خودشان این مسئله را قبول نداشتند که من هر چه گفتم شما باید قبول کنید و اتفاقاً می‌گفتند که خوب است که انتقاد کنید.من معتقدم که ساعت‌ها و لحظات آقای طالقانی برای جذب جوانان به دین و انقلاب، بزرگ‌ترین سرمایه را ایجاد کرد و بزرگ‌ترین سرمایه هم بود.

سال‌ها قبل خانم طالقانی (دختر آیت‌الله طالقانی) از آقای خاتمی به عنوان نزدیک‌ترین چهره به پدرشان نام بردند، شما هم فکر می‌کنید که آقای خاتمی به لحاظ مشی و منش نزدیک‌ترین فرد هستند؟

آقای طالقانی از نظر مردم‌گرایی و به فکر مردم بودن، نمونه بودند و از این نظر ما در تاریخ چهره‌های بزرگی داشتیم. اما از مشاهیر سیاسی من هم معتقدم که آقای خاتمی چهره نزدیک به ایشان است. چراکه آقای خاتمی هم حتی راضی نیست که خاری پای کسی برود.

اما الآن می‌بینیم که شکافی بین یاران انقلاب که نباید اتفاق می‌افتاد، اتفاق افتاده است. بخشیش را مربوط به عدم حضور چهره‌هایی مانند آیت‌الله طالقانی می‌دانند.

در کل درست است اما این‌طور نیست که مربوط به 10 سال و 20 سال اخیر باشد. از روز اولی که انقلاب پیروز شد، این اتفاق افتاد.

علتش چه بود؟

علتش این است که برخی حسودند. یا اینکه از بیرون دستور می‌گیرند اما به ظاهر متدین هستند. وقتی حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، بعد از سه سال انشعاب پیدا کردند. به طوری که حتی به هم می‌گفتند که تو کمونیستی و دیگری می‌گفت که تو آمریکایی هستی. در زمان آقای طالقانی هم من می‌دانم که در آن زمان کسی نزد امام (ره) رفت و گفت که اگر آقای طالقانی در خبرگان شرکت کند، ما شرکت نمی‌کنیم چون از بعضی چیزها نگرانی داریم. البته امام (ره) هم گفته است که نگران نباشید و من آن‌ها را تضمین می‌کنم. این مسائل همیشه بین اشخاص، احزاب و روحانیون هم بوده است. مخصوصاً زمانی که پای بیگانگان وسط آمده است.

اما این سال‌ها به نظر می‌رسد که تشدید شده است.

تشدید می‌شود و طبیعی است.

جوان ما الآن می‌بیند که رئیس‌جمهورش در یک مقطعی ترد شده و یا نخست‌وزیرش حصر شده است. بنابراین به نظر می‌رسد که این‌ها مسئله را تشدید کرده است.

از زمان مشروطه که بدتر نشده است. اختلافات را گاهی به گونه ای پیش می‌آورند که آدم اصلاً متوجه هم نمی‌شود.

افزودن نظر جدید