حسین کمالی: بسیاری از مردم از حداقل‌های زندگی محروم هستند 

 قرار بود نرخ بیکاری در برنامه ششم توسعه تک رقمی پیش بینی شود که البته نشد. ظاهراً دولت هم می‌داند که در شرایط فعلی توان تحقق چنین هدفی را ندارد. اساساً سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها در سال‌های گذشته آن طور که کارشناسان می گویند در بخش‌های واقعی ، مولد نبوده و این یعنی فرصت‌های شغلی که کمتر ایجاد شده است . مشکل از وقتی مضاعف شد که به جای رونق اقتصادی ، رکود تورمی دامن کشور را گرفت به این ترتیب نه تنها فرصت‌های جدیدی ایجاد نشد بلکه مشاغلی که وجود داشتند هم از میان رفتند. این وضعیت کماکان ادامه دارد حتی اگر آمار رسمی از رشد اقتصادی بیش از 7 درصد حکایت کند. نکته دیگر این که هدفمندی یارانه‌ها هم که قرار بود منابع جدیدی برای سرمایه گذاری و حمایت از تولید در اختیار دولت‌ها قرار دهد عملاً به واسطه تقسیم یارانه نقدی به بلای جان اقتصاد تبدیل شد و فقط هزینه‌های جاری را به میزان قابل توجهی افزایش داد . نتیجه هم این که کم درآمدها فقیرتر شدند چون مشاغلشان را از دست دادند طبقه متوسط یعنی خرده مالکان و حقوق بگیران تحت فشار درآمدی بیشتر قرار گرفتند و به طبقه پایین جامعه سرازیر شدند تا عملاً بخشی از طبقه متوسط از میان برود. آن طور که حسین کمالی  وزیر اسبق کار و امور اجتماعی ایران، دبیر کل حزب اسلامی کار و مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌گوید در این سال‌ها فقر ، فقر زاییده و بی پولی به پولی بیشتر منجر شده است. به گفته او هیچ دولتی در کشور برنامه مدونی برای اقتصاد و حل مسئله بیکاری نداشته به همین دلیل دولت نهم و دهم با هدفمندی یارانه‌ها تنها منابعی که می‌توانست صرف تولید و اشتغالزایی شود عملاً دور ریخت و در دولت فعلی هم نه تنها اوضاع بهبود نیافت بلکه نرخ بیکاری افزایش هم پیدا کرد. کمالی معتقد است همیشه دولت‌ها در ایران تنها یک روش و متد را شناخته‌اند و آن این که نفت را به عنوان دارایی مردم بفروشند و به دست عده‌ای خاص به عنوان فعالان اقتصادی می‌دهند تا به روشی که خودشان صحیح می‌دانند استفاده کنند در نهایت هم 90 درصد این منابع به دست تولید نمی‌رسد. مشروح گفت‌و‌گوی «امیدایرانیان» با حسین کمالی وزیر سابق کار و امور اجتماعی را در ادامه می‌خوانید:

 

 

آقای کمالی دولت‌ها همیشه کاهش نرخ بیکاری و ایجاد فرصت‌های شغلی را به عنوان اولویت اول کاری خود را مطرح می‌کنند و بسیاری از طرح‌ها با همین هدف تدوین می‌شود یعنی سرمایه گذاری در تولید و افزایش رفاه عمومی ، اما در نهایت به نظر می‌رسد که نتیجه مشخص قابل دفاعی در این زمینه به دست نیامده است به عنوان مثال هم می‌توان طرح هدفمندی یارانه‌ها و پرداخت یارانه نقدی اشاره کرد. چنین طرح‌هایی چه تبعات اقتصادی به خصوص در حوزه اشتغالزایی داشته اشت؟

در مورد یارانه‌های نقدی و اصولاً طرح هدفمندی یارانه‌ها باید گفت یارانه‌هایی که حساب مردم واریز شدند نه تنها هیچ کمکی به اشتغالزایی نکرد بلکه منابعی که می‌توانست صرف ایجاد اشتغال بین جوانان شود عملاً از دست رفت. یعنی منابعی که می‌توانست با ایجاد فرصت‌های شغلی ، توقع تنظیم زندگی را برای جوانان کشور در بازه زمانی معقول به وجود آورد از میان رفت. به عبارت دیگر ماهانه 3 هزار و 400 میلیارد تومان را از دست دادیم چون به صورت یارانه نقدی بین گروه‌های مختلف اجتماعی توزیع شد در حالی که می‌توانست صرف ایجاد اشتغال شود به عبارت دیگر با این رقم می‌توانستیم  هر ماه 3 هزار و 400  واحد تولیدی و کشاورزی و صنعتی و خدماتی را به ارزش هر واحد هزار میلیارد تومان در نقاط مختلف کشور ایجاد کنیم .

پرواضح است که اگر این اشتغال در روستاها شکل می‌گرفت در طول سال  40 تا 50 هزار واحد متولد می‌شد که هرکدام بیش از یک میلیارد تومان ارزش داشتند در ادامه هم هزاران فرصت شغلی جدید به وجود می‌آمد  اما بر اساس سیاست‌هایی که دولت  نهم و دهم اتخاذ کرد این منابع به صورت نقدی و مساوی برای همه توزیع شد و به مصرف اشتغالزایی نرسید در نتیجه شاهد عقب گرد کشور در زمینه اشتغالزایی بودیم یعنی به جز یک فرصت‌های شغلی که به واسطه اجرای طرح مسکن مهر ایجاد شد در دیگر بخش‌های صنعتی و تولیدی زمینه‌های ایجاد شغل به تمامی از میان رفت و امروز آن‌ها را در اختیار نداریم . در گذشته کارخانه‌های نامداری در کشور وجود داشتند که به واسطه همین امروز وجود ندارند . یعنی تمامی این اتفاق‌ها در سایه همان سیاست‌هایی رخ داد که عملاً هیج توجه و برنامه‌ای برای بخش صنعت و کشاورزی نداشتند.

امروز هم امیدواری‌هایی که ابراز می‌شود مبنی بر این که رشد اقتصادی ایجاد شده می‌تواند به کاهش نرخ بیکاری منجر شود قطعاً از واقعیت‌های موجود فاصله دارد یعنی همین امروز هم شاهد افزایش نرخ بیکاری هستیم نه بهبود آن. تعداد جمعیت بیکار افزایش یافته و در هر خانواده چند نفر جوان بیکار زندگی می‌کنند که با مشکلات حاد روحی مواجه هستند . واقعیت این است رشد تولید ناخالص داخلی که آمار آن منتشر می‌شود وابسته به نفت است یعنی ما سرمایه‌های ملی را فروخته‌ایم و با افزایش قیمت نفت درآمد به دست آورده‌ایم اما با افزایش قیمت نفت و فروش مقدار بیشتری از آن اشتغال ایجاد نمی‌شود چون این فقط درآمدهای عمومی است که افزایش می‌یابد . این که آقایان می گویند به واسطه افزایش تولید ناخالص داخلی اشتغال افزایش یافته هم واقعیت ندارد و. به هر حال مشکل بیکاری جامعه را تحت فشار قرار داده است.

این فشار به طبقه متوسط و ضعیف جامعه وارد می‌شود آیا می‌توان گفت که به همین دلیل قشر متوسط به تدریج تحلیل رفته است؟

طبقه متوسط عمدتاً خرده مالکان ، سرمایه داران کوچک و حقوق بگیران هستند. این گروه در سال‌های اخیر به دلیل رکود اقتصادی و شرایط نامناسب موجود درآمد خود را از دست داده‌اند و به سمت طبقه کم درآمد سوق پیدا کردند یعنی آن‌ها در گذشته از رفاه و امکانات نسبی برخوردار بودند اما آن را از دست داده‌اند.

به عبارت دیگر کاهش قشر متوسط به طور طبیعی اتفاق افتاده و این اتفاق با توجه به سیاست‌های اتخاذ شده طبیعی است یعنی وقتی چنین مشکلات عمده‌ای در اقتصاد کشور رخ می‌دهد و برای آن راهکاری هم در نظر گرفته نمی‌شود باید منتظر باشیم که طبقات متوسط به سمت فقیرتر شدن حرکت کنند و بخشی از درآمدها و زندگی متوسطی خود از دست بدهند.

نکته مهم این است که دستمزدها و درآمدها در جامعه به شدت کاهش یافته و مسئولان هم درکی از وضعیت زندگی بسیاری از این مردم ندارند . چند درصد از مردم ما می‌توانند با حداقل‌ها زندگی کنند؟ وقتی درآمد یک کارگر 900 هزار تومان است چگونه می‌توان انتطار داشت که او بتواند یک زندگی معمولی یعنی پرداخت اجاره خانه و هزینه تحصیلات فرزندان و تیمار بیماران را فراهم کند؟ حتی یک خانواده دو نفره قانع هم قادر نیستند چنین زندگی مهیت کنند. ما در حقیقت برای دستمزد بگیرانمان حقوقی در نظر نگرفتیم چون واحدهای تولیدی و صنعتی توان پرداخت ندارند . طبقه پایین دستی توان خرید خود را از دست داده و نتیجه آ» تشدید رکود است که باعث می‌شود محصول تولید شده روی دست تولیدکننده بماند و به رکود دامن زده شود.

از سوی دیگر ما سیاست‌هایی اتخاذ نکردیم که کار و تولیدی شکل بگیرد و افراد بر اساس توان و راندمان فعالیت خود دستمزد بگیرند یعنی بین دستمزد بر اساس انجام بهتر وظایف ، تمایز ایجاد شود . به عبارت بهتر تمام ابزارهای ایجاد انگیزه از میان رفته است . در چنین شرایطی مبلغی  که به عنوان دستمزد پرداخت می‌شود درست به مثابه آن است که پرداخت نمی‌شود. وقتی خط فقر نزدیک سه میلیون تومان تخمین زده می‌شود به این معناست که تعداد قابل ملاحظه‌ای از مردم جامعه ما از حداقل‌های زندگی محروم هستند. کارگری که 900 هزار تومان دستمزد می‌گیرد سه برابر بیشتر فقیر است و نمی‌توان از او توقع کارآفرینی ، ابداع و تولید بهتر داشت چون برای تأمین حداقل‌های زندگی با مشکلات فراوانی دست به گریبان است.

از خط فقر گفتید، یکی از انتقادهای مطرح شده عدم اعلام رقمی برای خط فقر است . چرا حتی رقم درست و نزیدک به واقعیتی برای چنین شاخص مهمی اعلام نمی‌شود؟

متاسفانه در ایران آمار و ارقام و محاسبات آماری و اقتصادی دستخوش تصمیمات سیاسی است . ما باید یاد بگیریم که به مرکز آمار و بانک مرکزی استقلال بدهیم در غیر این صورت این دولت خواهد بود که سیاست‌های خود را به بانک مرکزی ابلاغ می‌کند. یعنی در صورت ایجاد چنین استقلالی می‌توان انتظار داشت که آمارهای صحیح اعلام و به واسطه آن سیاست‌های درستی اتخاذ شود چون در سیستمی که امروز وجود دارد آمار را بر اساس آنچه که می‌پسندند ارائه می‌شود نه بر اساس واقعیت‌ها . یعنی به اعتقاد من آمارهای فعلی واقعی نیستند مثلاً نرخ بیکاری که اعلام می‌شود با شبهات فراوانی مواجه است. چرا یک بار سرشماری خانه به خانه در این خصوص انجام نمی‌شود؟ پاسخ واضح است چون نمی‌خواهند ارقام و اعداد واقعی به دست آید.

با سیاست‌های قبلی و فعلی اتخاذ شده می‌توان امیدوار بود که در آینده نرخ بیکاری به سمت تک رقمی شدن حرکت کند؟

متاسفانه نه دولت‌های قبل و نه دولت فعلی برنامه‌ای برای اشتغالزایی و سیاست اقتصادی نداشته و ندارند. راهکار اقتصادی پیش رو هم  مزیتی کردن تولید در کشور است چون تا زمانی که صنایع زیان می‌دهند نمی‌توان منتظر سود برای کارفرما بود یا توقع داشت کارگران حال و روز درآمدی بهتری داشته باشند. در ایران ،فقر ، فقر تولید می‌کند و بی پولی منجر به افزایش بی پولی می‌شود ضمن این که عدم دریافت انگیزه کافی ، باعث کاهش کیفیت تولید شده است. در حقیقت هیچ تغییر و تحول اساسی صورت نمی‌گیرد دولت‌ها هم  تنها یک روش را یاد گرفته‌اند نفت را بفروشند و درآمد حاصل از آن را بین کارفرمایان توزیع کنند تا صدای اعتراضی از سوی آن‌ها به گوش نرسد این روندی است که همیشه در ایران تکرار شده یعنی فقط مایملک مردم را می‌فروشند و پول آن را به عده‌ای خاص می‌دهند تا آن‌ها این درآمد را به روشی که خودشان تعیین می‌کنند به مصرف برسانند در نهایت هم 90 درصد این مبالغ به دست تولید نمی‌رسد . در ظاهر هم حرف‌هایی زده می‌شود که ربطی به واقعیت‌ها ندارد تنها برای این که مردم تصور کنند حرکتی برای تولید انجام می‌شود غافل از این که هیچ خبری نیست. 

افزودن نظر جدید