تنهاترين‌ها

محمد حسین مهرزاد :23 ماه تمام، تلاششان را كردند تا نشود آنچه امروز شده. 23 ماه كوشيدند از تريبون هاي عمومي و اختصاصي تلاش مذاكره كنندگان ايراني را وادادگي و مقهورشدگي و شايد هم خيانت معرفي كنند. تيتر هاي درشت، فريادهاي خشمگينانه و نطق هاي جنجالي شان را به اسم نقد و مجوز صادر شده براي انتقاد به ملت تحميل كردند. اينستاگرام و فيس بوك و توييتر و گوگل پلاس راه انداختند. متن مذاكرات جلسه غيرعلني مجلس را منتشر كردند به پشتوانه قهرسياسي مردم تهران با كمتر از سيصدهزار راي از پايتخت 12 ميليون نفري بر سر وزير خارجه دولت 18 ميليوني فرياد زدند اما مسير ريل گذاري شده رهبري را نديدند. آنها گمان غلط مي بردند كه اراده نظام بر شكل نگرفتن توافق است. همين برآورد غلط باعث شد آزادي نقد را با مجوز تخريب و توهين اشتباه بگيرند.

توافق ژنو را هلوكاست هسته اي دانستند، در ايستگاه لوزان به جاي وزير خارجه مومن، متعهد و غيور كشور سراغ گفته هاي وزير خارجه امريكا و دشمنان قسم خورده ملت رفتند. ترجمه انگليسي را در دست گرفته بودند و حرف فرزندان انقلاب را در كشوي ميزشان گذاشتند. مردم كه در خيابان خوشحال بودند آنها در خانه پاي گوگل پلاس و اينستاگرام نشسته بودند و از آنجا فرياد "رفت غرور ملي" سر مي دادند. هرچه صدر تا ذيل نظام از تعهد و كارداني تيم مذاكره كننده گفتند آنها شدند مصداق گوش اگر گوش تو...
علي اكبر ولايتي سخن مي گفت يا علي لاريجاني فرقي نداشت. از نگاه آنها عده اي مي خواستند صلح حسني تحميل كنند. هرچه از سخن رهبري برايشان گفته مي شد استناد مي كردند به بياناتي كه كارشناسان را به نقد دعوت مي كرد. بي محابا حمله كردند و ترمز بريده با حداكثر سرعت مي تاختند.
در ژنو تمام توانشان را بسيج كردند تا جلوي آنچه توافق بد مي ناميدند را بگيرند اما مذاكره كنندگان ايراني به پشتوانه هدايت هاي رهبري و حمايت هاي يك ملت كار را به پيش بردند. سر درگمي آنها از همان دقايق اوليه بعد از پايان مذاكرات ژنو آغاز شد. اما يارگيري هايشان بي نتيجه بود . وقتي رئيس جمهور گفت اجازه نمي دهد كسي به اميد مردم آسيب بزند فرياد سردادند كه رييس جمهور ما را تهديد مي كند. انگار روحاني چوب را بالا برده بود. پاسخ ندادند كه چرا خود را مخاطب سخن رئيس جمهور روحاني فرض كردند اما بر طبل تهديد كوبيدند.
حالا فهميده اند كه از روز اول اراده نظام بر يك توافق خوب بوده و همين توافق خوب حاصل شده است. نمي دانند چه كنند. تنها مانده اند در ميانه ميداني كه بايد هفت ماه در آن بجنگند تا شايد دوباره بتوانند روي يكي از صندلي هاي بهارستان بنشينند. تنهايان اين روزهاي ميدان سياست همان هايي هستند كه تك راي منفي به وزارت محمد علي نجفي را سر دست گرفتند و لبخند فتح سر دادند. حالا آن لبخندهاي فاتحانه و وي نشان دادن هاي ظفرمندانه جايش را به سرخوردگي داده است. سربازهاي دلواپس بي ژنرال و فرمانده تنها شمشير را در فضا مي چرخانند اما ديگر هل من مبارز نمي گويند. دلسوزان بر دلواپسان چيره شده اند و گوشه اي ديگر در حال فكر براي آينده پسا تحريم هستند. ميدان خالي است. نه تماشاچي دارد نه حريف. اما آنها هنوز مي خواهند مبارزه كنند. تماشاچيان جشن پيروزي گرفته اند. رقص شمشيرهاي شكسته آنها نه تماشاچي دارد نه هوادار. و چقدر سخت است كه ملتي اميدوار باشند و تو سرخورده و تنها بنشيني شادي ملتي را ببيني كه در آن هيچ سهمي نداشته اي. حال تنهايان ميدان سياست بد است اما نبايد آنها را ناديده گرفت. اين سرخوردگي در آينده نزديك مي تواند تبديل به تلاش براي انتقام شود. انتقامي كه مي خواهد ثابت كند در داخل هيچ چيز تغيير نكرده است.

افزودن نظر جدید