تقی آزاد ارمکی:حکومت سه دولت بر کشور؛ دولت رسمی هیچ کاری از پیش نمی‌برد

در جامعه ما سه دولت همزمان وجود دارد: یک دولت مستقر، یک دولت منتقد و یک دولت مستقرِ غیرمنتقد و بی‌اعتنا. کسانی که هرچه می‌خواهند می‌کنند و به هیچکس پاسخگو نیستند؛ یک دولت هستند. یک دولت هم هر چهار سال یکبار مستقر می‌شود. سوم هم دولتی است که انتقاد می‌کند تا به قدرت برسد.

 

پرسش‌های بسیاری پیرامون رابطه‌ اقتصاد، فرهنگ و دولت در ایران مطرح است. تغییر دولت‌ها حتی با رویکرد‌های متفاوتشان به فرهنگ نیز نتوانسته گرهی از این مسئله باز کند. این تغییرات گاه و بی‌گاه عرصه فعالیت روشنفکران و نویسندگان را محدود‌تر یا وسیع‌تر کرده اما در خطوط اصلی معضل؛ تغییری ایجاد نشده است. با وجود مبالغ هنگفتی که هر ساله صرف فعالیت‌های فرهنگی می‌شود درنهایت خروجی چندان تغییری نمی‌کند. با این تفاسیر سوال مهم این است که ورود دولت به عرصه فرهنگ با چه هدفی انجام می‌شود و چه ثمره‌ای دارد؟ در گفتگو با تقی آزاد ارمکی (جامعه‌شناس و پژوهشگر) رابطه دولت، فرهنگ و اقتصاد مورد بررسی قرار گرفت.

گفته می‌شود مشکل امروز کشور اقتصاد است ولی شاهدیم که فرهنگ روز به روز تحلیل می‌رود. با نگاه جامعه‌شناسی به شرایط امروز کشور؛ دولت باید کدامیک را اولویت بداند: فرهنگ یا اقتصاد؟

جدا از دیدگاه‌های اصلاح‌طلبانه یا اصولگرایانه و از منظر فنی، وظیفه‌ی دولت اقتصاد است. اقتصادی که به دنبال کاهش نابرابری از یک‌طرف و توسعه از طرف دیگر باشد. یعنی اقتصادی که به دنبال ایجاد توسعه و عدالت باشد. دولت‌ها در ایران معمولا از یک بازی دموکراتیک بر‌می‌آیند و به نظر می‌رسد باید به دنبال رفع نیاز‌های مردم باشند. اولین و ضروری‌ترین نیاز مردم؛ امنیت است. دوم؛ نیاز‌های اقتصادی است. سوم؛ سهولت انجام کار و نظام فعال اقتصادی است. اما اینکه تکلیف فرهنگ در این بین چیست؛ از نظر من؛ به دولت و نظام سیاسی ارتباطی ندارد. فرهنگ متعلق به نخبگان، دانشمندان، صاحبان اندیشه و روشنفکران است. دولت موظف است در این فرایند زمینه‌ها و ابزار‌های کنش عقلانی و فرهنگی را ایجاد کند نه اینکه به‌طور مستقیم وارد عرصه شود. برای مثال دولت می‌تواند در حوزه مطبوعات موانع را برطرف و زمینه‌ها را برای فعالیت آزادانه مطبوعات فراهم کند اما نباید بازی مطبوعاتی راه بیاندازد. اما چون دولت‌ها دغدغه‌ی بازی سیاسی دارند بنابراین دست به انجام کنش‌های مطبوعاتی می‌زنند. این یکی از مسائل و معضلاتی است که نظام سیاسی ما به آن دچار است. بازار‌ها تعطیل است و مردم با مشکلات اقتصادی شدید دست و پنجه نرم می‌کنند ولی نظام سیاسی دغدغه‌ی مصرف رسانه پیدا کرده است. مصرف رسانه یک انتخاب شخصی است. در صورتی که دولت و نظام سیاسی تلاش دارد به مخاطب القا کند چه رسانه‌ای را چطور و چه مقدار مصرف کند. بیشترین وقت و هزینه خود را نیز به این تلقی از معنای عام فرهنگ اختصاص داده درحالیکه این شیوه غلط است. در مجموع اولویت و تعهد اساسی دولت در تمام جوامع اعم از توسعه یافته یا توسعه نیافته؛ اقتصاد است و بس.

حجم کنش دولت در حوزه اقتصاد سی درصد است

در سه سال گذشته اولویت دولت یازدهم سیاست‌خارجه و اقتصاد بوده اما کارنامه دولت تدبیر و امید حکایت از آن دارد که آقای روحانی گرچه در سیاست خارجه به توفیقاتی دست یافته اما در حوزه اقتصاد هیچ کاری از پیش نبرده همانگونه که در فرهنگ موفق عمل نکرده است؟

همه‌ی دولت‌ها در ایران دو مشکل اصلی دارند: برای بازی اقتصادی نیامده‌اند و اگر بخواهند هم امکان بازی اقتصادی را نمی‌یابند. حجم کنش دولت در حوزه اقتصاد محدود است و نهایتا به سی درصد می‌رسد. هفتاد درصد دیگر خارج از دولت اتفاق می‌افتد بنابراین دولت نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. به همین دلیل دولت‌ها ناچارند این شکست را از طریق کنش‌های سیاسی و فرهنگی پوشش دهند. روسای‌جمهور در این حالت بازیگر سیاست و فرهنگ می‌شوند. یعنی از یک حزب یا جریان سیاسی طرفداری می‌کنند و همزمان تلاش می‌کنند تصویر جدیدی از فرهنگ ارائه دهند. علت هم این است که امکان بازی در حوزه‌ی اقتصاد را پیدا نمی‌کنند.

عدم اجازه ورود دولت به پشت پرده‌های اقتصاد منجر به کنش در حوزه‌ی فرهنگی می‌شود

این مشکل ریشه در  طبیعت نظام‌های سیاسی در ایران دارد. وقتی دولت تمرکز خود را روی فرهنگ و بازی‌های سیاسی قرار داده است؛ لزوم افزایش سهم اقتصادی را درک نمی‌کند. دولت باید حوزه‌ی فرهنگ را به عهده‌ی نیرو‌های فرهنگی بگذارد و سعی کند حجم کنش اقتصادی را افزایش دهد. قاچاق کالا یا سو‌ءمدیریت بانک‌ها در روز‌های آخر دولت مطرح می‌شود. چند ماه پیش بحث بانک‌های خصوصی و پشت‌پرده‌هایی درباره مجوز‌های آنها مطرح شد. درنهایت هم مشخص نشد این بانک‌ها از کجا آمده‌اند و متعلق به چه کسانی هستند. قاچاق کالا، بانک‌ها و بنگاه‌های اقتصادی که نظارتی بر آنها نیست؛ به اقتصاد کشور ضربه زده‌اند.

پشت‌پرده‌هایی وجود دارد که اقتصاد ایران را ویران کرده است. ناتوانی، محدودیت یا عدم اجازه ورود دولت به این پشت پرده‌ها باعث می‌شود دولت ناچار به کنش در حوزه‌ی فرهنگی باشد.

دولت سالانه مبلغ هنگفتی برای هزینه‌کرد در بخش فرهنگی درنظر می‌گیرد. مثلا در سال 94 این بودجه 6 هزار میلیارد تومان بود که بر اقتصاد کشور سوار است و از درآمدهای دولت چه از مالیات یا فروش نفت هزینه می‌شود. به‌نظر می‌رسد باید چشم‌اندازی از شیوه‌ی هزینه این ارقام در دسترس باشد و باید یک نهاد بر شیوه مصرف آن نظارت کند حال انکه وزارت ارشاد به عنوان بانی حوزه فرهنگ در سراسر کشور تنها به 13 درصد از این مبلغ دسترسی دارد و قادر به سیاست‌گذاری درباره آن است. مابقی را نهادهایی هزینه می‌کنند که نه تنها نیازی به پاسخگویی به بالادست را ندارند بلکه اگر قرار باشد عملکرد بخش فرهنگ نقد شود آنها به صف منتقدان از ارشاد می‌پیوندند. این چه سیستمی است که هزاران نهاد دارای سهم بودجه دارد که هیچکس و هیچ‌کجا قادر به بازخواست آنها نیست؟

مشخص است که مابقی این بودجه در بخش‌هایی که خارج از مدیریت دولت است، صرف می‌شود. اصولا حوزه‌ی فرهنگ در ایران شفاف نیست و خارج از اختیار نیرو‌های رسمی قرار گرفته است. دیگرانی در این کشور وجود دارند که خارج از نظارت دولت در حوزه اقتصاد فعالند. در جامعه ما سه دولت همزمان وجود دارد: یک دولت مستقر، یک دولت منتقد و یک دولت مستقرِ غیرمنتقد و بی‌اعتنا. بنابراین سه عرصه مختلف کنش سیاسی ایجاد شده است. کسانی که هرچه می‌خواهند می‌کنند و به هیچکس پاسخگو نیستند؛ یک دولت هستند. یک دولت هم هر چهار سال یکبار مستقر می‌شود. سوم هم دولتی است که انتقاد می‌کند تا به قدرت برسد. این یک شکاف اساسی در نظام سیاسی ماست. نتیجه اینکه ثروت ملی به مصارفی می‌رسد که شفاف و قابل پیگیری نیست یا صرف رقابت بین دولت مثبت و منفی، اصلاح‌طلب و اصولگرا یا رادیکال و غیررادیکال می‌شود.

قاچاق کالا با این حجم نه کار دزدان است و نه بیگانگان

آیا دولت توان انجام اقدام عملی برای ناکارآمد کردن دولت‌های غیررسمی و درسایه را دارد؟

چنین امکانی ندارد و حتی اگر اقدام کند کاری از پیش نمی‌برد. چون کسی حاضر نیست وجود این لایه‌های غیرشفاف و مخفی را بپذیرد. ما مجاز به صحبت در این‌باره نیستیم. تنها وقتی دچار تنگنا می‌شویم خیلی سربسته درباره قاچاق کالا حرف می‌زنیم. سوال اینجاست که چه کسی می‌تواند این حجم از کالا را از مرز عبور دهد؟! آنهم در کشوری که مدعی امنیت است! مراکز قاچاق کالا به تهران هم رسیده‌اند! چه کسی می‌تواند این حجم پول را جابه‌جا کند؟! اینها افراد رسمی، مشهور و تایید شده هستند. وگرنه چه کسی می‌تواند این همه ثروت مردم را بخورد؟! دزدان؟ بیگانگان؟ خیر. این اتفاق درون همین کشور و توسط افراد مهم و قدرتمند افتاده است. تا زمانی که نظام سیاسی به انسجام درونی نرسد و بخش‌های مختلف آن به یکدیگر پیوند نخورد؛ هیچ کاری درست پیش نخواهد رفت.

با این تفسیر چه فرقی می‌کند دولت اصولگرا، اصلاح‌طلب یا سازندگی سر کار باشد؟ اصلا آمد و رفت دولت‌ها دردی دوا نمی‌کند چون دولت‌های درسایه کار خود را می‌کنند و عرض دولت رسمی را هم می‌برند؟ پس این همه رقابت برای برد در انتخابات برای چیست؟

بله هیچ فرقی نمی‌کند کدام دولت سر کار باشد. این تغییرات فقط بر همان سی درصدی تاثیر دارد که در کنترل دولت است. البته تغییر دولت از این جهت هم مفید است تا همه منابع را به دست یک حزب ندهیم! ناگفته نماند ایران در عرصه جهانی هم بازی می‌کند. تغییر دولت به تعامل با جهان کمک می‌کند. به همین دلیل در دولت اخیر سیاست خارجی پررنگ می‌شود.

دولت ارتباط خود را با حوزه‌ی نخبگان کشور قطع کرده و روشنفکران از دولت مایوس شده‌اند. مردم هم مدت‌هاست ناامید از تغییر فقط صبر می‌کنند. در چنین شرایطی ساختار فرهنگی ایران به چه سرانجامی می‌رسد؟

دولت نمی‌تواند برای فرهنگ کاری کند و تنها مزاحم است. همان بخش نخبگان و روشنفکران کنش را با بی‌اعتنایی به دولت پیش می‌برند. شعر، موسیقی، ادبیات ایران بی‌اعتنا به دولت‌ها به کار خود مشغول بوده و هست و حوزه فرهنگ را نمایندگی ‌می‌کند و پیش می‌رود.

پیامدهای این ناکارآمدی چیست و انفعال دولت در حوزه فرهنگ پس از ناکارآمدی در بخش اقتصاد؛ آیا به انفعال مردم و دولت منجر نمی‌شود؟

من فکر نمی‌کنم قشر فرهنگی از مردم جدا باشد. مردم مصرف‌کننده کالا‌های ناب نیستند. موسیقی، ادبیات و هنر تولید شده، توسط مردم در شکل‌های مختلف مصرف می‌شود. بین فعالان فرهنگ و مردم شاید جدا افتادگی باشد اما تعارض نیست. از طرف دیگر دولت به کار خود مشغول است و تاثیر بسیار محدودی در حوزه فرهنگ دارد. نمایشگاهی برگزار می‌کند، یا نماینده رئیس‌جمهور در نشستی وعده و وعید‌هایی می‌دهد. بار اصلی به دوش فعالانی است که خارج از این بازی به کار خود مشغولند و فرهنگ این سرزمین را در دوره‌های مختلف پیش برده‌اند.

از نظر من؛ دولت اصلا نمی‌تواند کاری در حوزه‌ی فرهنگ انجام دهد. دولت‌ها در ایران دغدغه‌ی فرهنگ پیدا می‌کنند، اما نمی‌توانند کنش فرهنگی داشته باشند. شاید بتوانند بخشی از دغدغه‌های سیاسی خود را پیش ببرند اما در موضوع اقتصاد هم نمی‌توانند به توسعه و عدالت برسند.

پس بهتر نیست به نظامی تک قطبی تن بدهیم؟

خیر؛ باید این بازی شبه‌دموکراتیک را ادامه داد تا به دموکراسی منجر شود. ما چاره‌ای جز ادامه مسیر نداریم در غیر این صورت بازهم بازنده‌ی اصلی خواهیم بود.

افزودن نظر جدید