تاکید مجدد آیت‌الله هاشمی بر علامه بودن سید حسن خمینی

آیت الله هاشمی رفسنجانی طی چهاردهه حضور مادام و بی وقفه در سپهر سیاسی ایران ، همواره با هجمه ی سنگینی از سوی جریان های سیاسی کشور همراه بوده است ، هجمه های بی سابقه ای که می توان آن را «مصائب حضور فراجناحی در فضای سیاسی کشور» دانست. آیت الله می گوید که هیچ نسبتی با جریان های اصولگرا و اصلاح طلب ندارد و خود را یک اعتدالگرا می داند. از گروه های مسلح و تروریست که همواره درصدد ترور فیزیکی وی بوده اند، تا برخی جریان های داخلی که جز به ترور شخصیت وی نمی اندیشند ، در این سالیان پس از انقلاب اسلامی ، کم نبوده است. هاشمی اینک از حضور خود برای شرکت در انتخابات خبرگان آینده خبر می دهد ، اتفاقی که می تواند بار دیگر، عصبانیت جریان های تندخو و نورسیده را برانگیزد.
به گزارش امید،آنچه در ادامه می آید متن گفت و گوی اختصاصی هفته نامه «طلوع صبح» با آیت الله هاشمی رفسنجانی است:
 
در اسفند امسال دو انتخابات مهم مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی در پیش است. نظر حضرتعالی در مورد اهمیت انتخابات این دو نهاد و بالاخص در فضای فعلی چیست؟
 
این دو انتخابات بسیار مهم و جزو مهمترین انتخابات ما هستند. هرکس تعهد اسلامی و ملی دارد، باید خودش را آماده کند و در انتخابات حضور داشته باشد. کسانی که خود را صالح میدانند، نامزد شوند و اگر در آن سطح نیستند، برای رأی دادن بیایند. اینجا بسیار مهم است و نتیجهاش هم به همهی ایرانیها بر میگردد. اینگونه نیست که یک عده ببرند و یک عده ببازند. نتیجهی مثبت و منفیاش به همه برمی گردد. لذا خوب است که همه کسانی که احساس ملی گرایی دارند یا اسلامی و یا انقلابی هستند و هر چه که هستند و یا هر سه هستند، بیایند و در انتخابات شرکت کنند و بیتفاوت نباشند.
 
 
آیا حضرتعالی قرار است تحرکی داشته باشید؟
 
من در مجلس نمیتوانم شرکت کنم. ولی بنا دارم در خبرگان شرکت کنم.
 
 
در انتخابات اخیر هیأت رئیسه خبرگان ظاهراً آنگونه که در رسانه ها منتشر شد، حضرتعالی دو، سه ساعت قبل از اینکه انتخابات هیأت رئیسه برقرار شود، مطلع بودید از اینکه احتمالاً رأی نیاورن زیاد است.
 
این حرف دقیقاً برعکس است. همان روزها دو، سه نفر از خبرگان پیش من آمدند و گفتند که ما بررسی کردیم، 48 نفر به شما رأی مشخص می دهند و افرادی هم هستند که نمیخواهند بگویند و شاید هم بیشتر باشد و اصرار داشتند. گفتم: من رئیس بودم و خودم کنار رفتم و چرا اصرار میکنید؟ گفتند: این شرایط یک شرایط خاص است. توضیحاتی دادند که مرا قانع کردند تا نامزد شوم و شدم. تمایل نفسانیام نبود، چون به مشورت اهمیت میدهم و صاحب نظرانی از مجمع جمع شدند و گفتند که نامزد شوم.
 
 
فکر میکنید اتفاقی افتاد که آخرین لحظات اینگونه شد؟
 
من نمیدانم و نمیخواهم کسی را متهم کنم. به هر حال این مقدار رأی دادند.
 
 
توصیه حضرتعالی به آیت الله سید حسن خمینی برای ورود به عرصهی سیاست، به خصوص مجلس خبرگان آینده، چیست؟
 
حاج حسن آقا واقعاً هم صلاحیت بالایی و هم وظیفه دارند. ایشان در وضعی نیست که بتواند نسبت به آینده کشور بی تفاوت بگذرد. منتها تکلیفش را خودش میداند.
 
 
حضرتعالی ایشان را ترغیب میکنید که وارد عرصه شوند؟
 
ما نمیتوانیم به ایشان تکلیف کنیم. ولی من نظرم را میدهم که بهتر است بیاید. معلوم نیست که ما در دنیا باشیم. الان نوبت آنهاست و باید بیایند که از انقلاب حفاظت کنند.
 
 
بعد از اینکه حضرتعالی برای ایشان از لقب "علامه" استفاده کردید، در برخی رسانه های دلواپس واکنشهایی و بعضی وقتها شکل تمسخرآمیزی داشت. نظرات در مورد این واکنش ها چیست؟
 
این به این خاطر است که نمیدانند معنای کلمه علامه چیست. الان زید و عمر همه آیتالله هستند! (با خنده) علامه خیلی پایینتر است. علامه یعنی کسی که زیاد میداند و حسن آقا خیلی میداند و انسان بسیار خوش استعدادی است و شبیه استعدادهای امام را دارد و اهل کار کردن است. در قم درس خارج میگوید و شاگردهای خوبی دارد. انسان کوچکی نیست که علامه برایش زیاد باشد. من نمیدانم چه معنایی از علامه میفهمند که حساسیت نشان میدهند.
 
 
یک طبقه بندی کرده بودند که علامه را بالاتر از آیتالله قرار داده بودند.
 
اینگونه نیست. آیتالله از همه بالاتر است. الان اینگونه شده است و یکدفعه آیتالله میشویم. وقتی انقلاب پیروز شد و ترور شده بودم، برای اولین بار در روزنامه دیدم که برای من آیتالله میگویند. من اعلام کردم و گفتم که من راضی نیستم. شما میخواهید مرا بالا بیاورید، آیات را پایین میآورید. آیتالله متعلق به انسانهای خیلی ممتاز کشور است. قبلاً اینگونه نبود که لقب ایت الله را به هر کسی بگویند.
 
 
اخیراً برخی گفتند که عدهای به دنبال آن هستند تا امام(ره) را آنگونه که میخواهند، نشان دهند و این روزها کنایه های متعددی در مورد خاطرات شما از امام(ره) از سوی آقای مصباح و جریان منتسب به ایشان ادامه دارد. واکنش شما در این باره چیست؟
 
اگر بناست کسانی امام(ره)را بشناسد، آنهایی هستند که لحظات حساس را خدمت امام(ره) بودند. از لحظه هایی که امام(ره) کارشان را شروع کردند و تا آخرین لحظه که از دنیا رفتند، جزو امنای امام(ره) بودند. اعتمادی که امام(ره) در تاریخ خودشان به ما داشتند به کمترکسی داشتند. اینهایی هم که چنین حرف هایی می زنند، یک ادعاست و بیدلیل میگویند. ما میخواهیم امام (ره) را همانگونه که هستند، بشناسانیم. اصلاً افتخارمان این است که امام(ره) را درک کردیم. آنهایی که درک نکردند و میگفتند که جواب این خونها را چه کسی میدهد و مبارزه حرام است، باید فکری بکنند.
 
○ آیا شما اساساً اینها را انقلابی میدانید؟
 
● فرق میکنند. بعضیهایشان انقلابی بودند و وقتی که سختگیری های حکومت زیاد شد، دیگر ادامه ندادند. بعضیها هم اصلاً آن موقعها نبودند و در کوچه های روستاهایشان میگشتند. ولی الان آمدهاند و انقلابی شدهاند.
 
○ فکر میکنید دلیل اینکه این جریان بعد از فوت امام(ره) بیش از پیش وارد عرصهی سیاست اجرایی کشور شد، چیست؟
 
در زمان امام(ره) هم پذیرفته شدند و هرکدام که خواستند، به میدان آمدند و کسی ابایی نداشت. بعضیها اصلاً نبودند و در یکی، دو سال آخر مبارزه آمدند. بعضیها در آن دو سال هم نیامدند، ولی بعداً آمدند و مسؤولیت گرفتند و کسی هم با آنها مشکلی نداشت. اگر دشمنان صریح ما هم بر میگشتند و میخواستند خدمت کنند، میپذیرفتیم.
 
 
برخی معتقدند که حضرتعالی طی سالهای اخیر تفاوتهایی داشتید و در واقع معتقدند زندگی اعتقادی سیاسی شما به چند دسته تقسیم میشود. یک هاشمی پیش از انقلاب و 57 ، 57 تا 69 و 76 تا84 و 84 تا88 و 92 هر یک تغییرات جدّی در حضرتعالی بوده است. آیا این را قبول دارید؟
 
نه، خیلی قبل از انقلاب از زمانی که مبارزه شروع شد، تفکراتم از لحاظ سیاسی شکل گرفته است. نه تصادفی و نه تقلیدی، بلکه مطالعه کردم و قرآن را خواندم و اسناد را نگاه کردم و تاریخ را خواندم و همان شکل محفوظ است. همان سخنرانیهایی که پیش از انقلاب میکردم، بعد از انقلاب هم میگفتم. قبل از انقلاب در یک ماه رمضان در مسجدی در بازار درباره عدالت اجتماعی صحبت کردم که درباره همان موضوع به تناسب با مسایل روز چندین خطبه در نماز جمعه خواندم. مطالبش یادداشت شده بود و داشتم که از بیشتر مطالب پیش از انقلاب فرق نمیکرد.
 
 
بالاخص سال 84 به بعد را میگویند.
 
من میگویم تفکراتم همین است. در مجلس که بودم، همه میدانند که دو طرف را حفظ میکردم و بلکه سه طرف را. هم نهضت آزادیها بودند که آنها را حفظ میکردم و هم محافظه کارها و چپگراها بودند که با همه کار میکردم و مشکلی نداشتم و فراجناحی عمل میکردم. در ریاست جمهوری هم همین کار را کردم. کابینهی من معتدلترین کابینه هاست که حداقل نصف - نصف از دو جناح بود و بعضیها هم مستقل بودند. بعد از دوره ریاست جمهوری، در انتخابات دوم خرداد، بی طرف بیطرف کار کردم و فقط انتخابات را سالم برگزار کردم. شبهه دخالت دیگران بود که من جلوی آن را گرفتم و سالم برگزار کردم. البته یک جناح خوشش نمیآمد. ولی من برای برگزاری سالم انتخابات کمک کردم. بعد بعضی از تندروها از جناح رادیکال که مسایل خاصی با من داشتند، شروع به تخریب کردند. ولی الان همانها برگشتند و عوض شدند. محافظهکارها هم از این طرف افتادند. اینها میگفتند که: «مخالف هاشمی مخالف رهبر است» که الان اینگونه حرف میزنند. اینها عوض شدند و من عوض نشدم. یعنی نظر آنها نسبت به ما عوض شده است. تفکرات من مال 50 سال قبل است و هنوز محفوظ است. منتها متناسب با زمان اصلاح میشود.
 
 
اینکه میگویند آقای هاشمی از سال 92 به بعد برای تاریخ سخن میگوید، چقدر حقیقت دارد.
 
همیشه برای حق سخن میگویم و آنچه را که میفهمم، میگویم. اگر بفهمم چیزی را اشتباه کردم، همان موقع میگویم که اشتباه شده و اینگونه است. بعضی مطالب مربوط به زمان است و زمان با هم فرق کرده است.
 
 
بحث دوران اصلاحات شد، نظرتان راجع به نقش طیف تندرو جریان اصلاحات در پیروزی احمدی نژاد چیست؟ آیا به نظرتان این طیف نقشی داشت؟
 
همین قدر نقش داشتند که آرا را شکستند و دیگر نقشی نداشتند.
 
 
منظور این است که یک قشر تندرو از اصلاحات در دوره ی اصلاحات انتقاداتی را به شما وارد میکردند. بعد از اینکه سال 84 شما و آقای احمدی نژاد کاندیدا شدید، آقای احمدی نژاد از این فضا استفاده کرد. یعنی دو قطبی شما را با خودش بوجود آورد و توانست رأی بیاورد. سوال این است که اصلاحات چقدر به آقای احمدینژاد کمک کرد که توانست در سال 84 رئیسجمهور شود؟
 
البته عمده ی کمکها را این طرفیها کردند که به ناحق دخالت کردند و من نخواستم چیزی بگویم و بخدا واگذار کردم. مطمئناً خدا هرگونه میخواهد عمل میکند. نقش آنها فقط این بود که آمدند و آرا را شکستند. قبلاً هم رد صلاحیت شده بودند، اما دوباره برگشتند و وارد انتخابات شدند.
 
 
آیا آنچه که امروز به عنوان اصولگرایی مطرح میشود، قبول دارید؟ به نظر شما اصولگرایی چیست؟
 
ببینید من چون اینها را میشناسم و اسمهایشان با حرفهایشان را هم میشناسم، اصولگرایی و اصلاح طلبی هر دو اسم است و نمیشود کسی اصولگرا باشد و اصلاح طلب نباشد. اصول ما میگوید «من ساوا یوما فهو مغبون» ما باید هر روز خودمان را اصلاح کنیم. چه کسی در کشور به اصلاحات نه میگوید؟ منظور از بحث اصلاحات چیست؟ نمیشود کسی اصلاح طلب باشد و اصول را قبول نداشته باشد. بالاخره باید اسمی را بگذارند و یکی حزب راست و دیگری حزب اعتدال میشود. از همین اسمهایی که الان میگذارند. اینها اسم است، منتها با یک مسمّا
 
 
شما خودتان را وابسته به کدام یک از جریانهای فکری میدانید؟
 
از نظر شناسنامهای به هیچ کدام وابسته نیستم و من خودم هستم و با تفکرات خودم. آن کارگزاران هم که تبلیغ میشود حزب من است، نادرست است، من حزب تشکیل ندادم. خودشان تشکیل دادند، اما جزو مدیران دولت من بودند. آدمهای خوب این طرف و آن طرف را قبول دارم. حرفهای خوب هر دو طرف را قبول دارم و حرفهای تند جناحی هر دو را قبول ندارم.
 
 
از لحاظ شناسنامهای ارتباطی ندارید؟
 
نه من شناسنامه ی جناحی ندارم.
 
 
به لحاظ اعتقادی و فکری؟
 
من به لحاظ اعتقادی، اعتدال را قبول دارم. من فکر میکنم که اصلاً اساس دین اسلام و به خصوص تشیع بر اعتدال است. شیعیان به عنوان اصول دین پنج اصل دارند که یکی عدل است. این عدل یعنی اعتدال. این عدل به معنای اعتدال در مقابل جبر و تفویض است. شیعه حرکت متوسط را قبول کرده است. نه جبر و نه تفویض که آن وقت ما عدلیّه شدیم. اعتدال همین است. اساس مذهب ما و به خصوص اسلام و قرآن، اعتدال در مشی است و در بحث اخلاق، اعتدال خود یک عنوان اساسی و مادر است.
 

افزودن نظر جدید