بختک دولت‌ها نباید روی دانشگاه‌ها باشد

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در جلسه گپ‌وگفت با پیشکسوتان دانش سیاست در ایران ضمن بیان خاطراتی از دوران تحصیلش در فرانسه گفت: با سرخوردگی‌های سیاسی در فرانسه به عرفان اسلامی و ایرانی علاقه‌مند شدم و به مطالعه کتاب‌های «هانری کوربن» روی آوردم و بخش زیادی از مطالعاتم را روی این حوزه گذاشتم.

به گزارش امید، احمد نقیب‌زاده گفت: نمی‌دانم افکار انسان کی و چگونه شکل می‌گیرد که من از زمان کودکی دائما ایران را با سایر کشورها مقایسه می‌کردم و همین تفکر، انگیزه‌ ورودم به رشته علوم سیاسی شد تا بتوانم از این طریق، برای کشورم ایران، کاری انجام دهم. حتی زمانی‌ که در دوران کودکی تاریخ می‌خواندم، به دوره عظمت هخامنشیان غبطه می‌خوردم که چرا نباید ایران کنونی، شکوه و عظمت گذشته خود را داشته باشد. وی ادامه داد: اما مثل همه دوستانی که وارد این رشته می‌شوند، در آغاز، خواندن این رشته چنگی به دلم نزد. به‌ویژه که دانشکده حقوق تهران در آن زمان در شیوه تدریس دانشجویان از سبک فرانسوی استفاده می‌کرد و بیشتر تاریخ و کمتر علوم سیاسی تدریس می‌شد. نقیب‌زاده در ادامه خاطراتش از دوران تحصیل بیان کرد: از آنجا که همیشه کشور فرانسه عرصه روشنفکری بوده و هست و روشنفکران زیادی را در خود پرورش می‌دهد، در زمانی‌که مشغول به تحصیل بودم، اندیشه رفتن به فرانسه در من قوت گرفت. از این‌رو پس از گرفتن فوق‌لیسانس از دانشگاه تهران به فرانسه مهاجرت کردم و شاید تاثیرگذارترین دوران زندگی‌ام هم همان هفت سالی بود که در فرانسه به‌سر بردم؛ چراکه آن زمان، مقارن با تحولات زیادی در ایران (وقوع انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق) و جهان بود. این استاد علوم سیاسی بیان کرد: در واقع، من با این اندیشه که باید از ایران رفت و از اروپاییان چیزهای زیادی کشف و آموخت، مهاجرت کردم اما در آنجا چنان با وضعیت سختی روبه‌رو شدم که تصور آن نیز برایم دشوار بود؛ چراکه در آن روزها دائما از تلویزیون فرانسه، صحنه‌های جنگ ایران و عراق را می‌دیدم و اگرچه پیشرفت‌های ایران در جنگ به ایرانیان روحیه می‌داد اما پذیرفتن اینکه کشوری مانند عراق وارد حمله با ایران شود، برایم قابل پذیرش نبود.
تصمیم گرفتم برای همیشه با سیاست عملی وداع کنم
نقیب‌زاده ادامه داد: در این دوران من به‌عنوان یک دانشجوی دکترای علوم سیاسی بسیار شرمنده بودم از اینکه نمی‌توانستم تحلیل درستی از انقلاب ایران داشته باشم. به همین دلیل به دنبال آن بودم تا بتوانم با آموختن از آنها تحلیلی ارائه دهم. اما دیری نپایید که بسیار زود سرخورده شدم؛ چراکه دریافتم آنها نیز مثل ما نه‌تنها تحلیلی ندارند بلکه خیلی از چیزهای دیگر هم ندارند. وی تصریح کرد: من در طول سال‌هایی که در اروپا بودم، چیزهایی را دیدم و لمس کردم که تصمیم گرفتم برای همیشه با زندگی سیاسی عملی وداع کنم و هرگز وارد هیچ سیاست عملی نشوم. دیدن وابستگی‌ها و نحوه رفتار گروه‌های مختلف از دلایل عمده این تصمیم بود. نقیب‌زاده در این‌باره به ایراد خاطره‌ از یکی از همشاگردی‌هایش پرداخت و گفت: مثلا در آن دوران، کسی به عنوان ایدئولوگ‌ مارکسیست ‌شناخته می‌شد که هیچ‌گونه اشراف و احاطه کاملی بر افکار سیاسی‌اش نداشت و حتی برای گذراندن درس نظریه‌های مارکسیستی، دختر خانمی را به‌جای خودش برای امتحان فرستاد. حتی وقتی در آن زمان با گروه‌های سایر کشورها ازجمله الجزایر، مراکش و دیگر کشورهای آفریقایی هم روبه‌رو شدم، به این نکته پی بردم که همه آنها آنقدر ضعیف هستند که یا وابسته و یا به‌زودی وابسته می‌شوند. از این‌رو بدبینی من به همه گروه‌های سیاسی و تصمیم بر وارد نشدنم به سیاست عملی در آنجا شکل گرفت و در من پایدار ماند. وی تصریح کرد: کم‌کم با ایجاد چنین شرایط و سرخوردگی‌هایی بود که به عرفان اسلامی و ایرانی علاقه‌مند شدم و شروع به خواندن کتاب‌های «هانری کوربن» کردم. وی انصافا نحله‌های مختلف فکری را به زبان آکادمیک و فرانسوی به وضوح و زیبایی، توضیح داده و زمانی‌که من با این اندیشه‌ها آشنا شدم قسمت زیادی از مطالعاتم را روی این حوزه گذاشتم.
در ایران در خیلی از جاها عقب هستیم
نقیب‌زاده در ادامه به خاطره دیگری از دوران تحصیل خود پرداخت و گفت: به یاد دارم که من در دوره فوق‌لیسانس در ایران درس احزاب سیاسی را گذرانده بودم و زمانی که در فرانسه این واحد را باید بگذرانم به‌رغم اصرار زیاد نتوانستم از این درس معاف شوم. از این‌رو وقتی نزد یک پروفسور آمریکایی مجبور به دوباره ‌خواندن آن شدم، بسیار خوشحال شدم که من را وادار به گذراندن دوباره این درس کرد؛ چراکه این استاد به‌قدری تئوریک و سیستماتیک تدریس می‌کرد که من به یکباره فهمیدم که ما در ایران در خیلی از جاها عقب هستیم. وی ادامه داد: نکته دیگری که در دوران تحصیلم در فرانسه آموختم، روش تدریس استادان آنجا بود. آنها یک سال تدریس می‌کردند و یک سال تحقیق. سپس نتیجه تحقیقاتشان را ارائه و به‌صورت کتاب درمی‌آورند. این شیوه از نظر من بسیار آموختنی و خوب است. نقیب‌زاده بیان کرد: زمانی که در فرانسه بودم به واسطه استادان درجه یکی که داشتم توانستم در سه، چهار حوزه ازجمله احزاب سیاسی، روابط بین‌الملل و جامعه‌شناسی سیاسی نکات بسیاری را از آنها بیاموزم. این پژوهشگر علوم سیاسی ادامه داد: در آن زمان در دانشگاه سوربون فرانسه هم ثبت‌نام کردم اما با وجود اسم و شهرتی که این دانشگاه به هم زده است، دروسی که در آنجا تدریس می‌شد (مثل تدریس نهادهای حقوقی در رم‌باستان یا نقش کنسول در جمهوری رم) قدیمی بودند. به‌همین دلیل جز دروس اندیشه سیاسی و جامعه‌شناسی که در آنجا گذراندم و بسیار ارزشمند بود، در کل آن دانشگاه مورد رضایت من واقع نشد و سرانجام آنجا را رها کرده و مدرک دکترایم را از دانشگاه نان‌تر فرانسه اخذ کردم. نقیب‌زاده گفت: درهر صورت ماندن در کشور فرانسه این نکته را به من آموخت که تحصیل در این کشورها دو چیز خوب بیشتر ندارد؛ یکی آموختن زبان که به شما اجازه می‌دهد به منابع دسترسی پیدا کنید و دیگری یادگرفتن روش و متدلوژیک. وگرنه حجم درسی که در دانشگاه‌های ایران داده می‌شود چه بسا خیلی بیشتر از آنجاست. وی در توضیح این نکته گفت: تجربه من در دانشگاه فرانسه این بود که در دانشگاه همه چیز تدریس نمی‌شود بلکه آنها فقط سرنخ‌هایی به دانشجویان می‌دهند تا خود به‌دنبال مسائل مورد علاقه‌شان روند. اما برعکس در آنجا موسسات بسیاری وجود دارد که با ارائه سخنرانی‌ها و جلسات متعدد، تکمیل‌کننده دانش دانشجویان هستند. مثلا سخنرانی‌هایی که میشل فوکو در توضیح نظریاتش انجام می‌داد به‌رغم ثقیل‌بودن مطالبش، از طریق پرسش و پاسخ‌های فراوان، این امکان فراهم می‌شد که به بسیاری از نظریاتش پی برد و آنها را فهمید. وی در توضیح وضعیت دانشگاه فرانسه در دورانی که در آنجا مشغول تحصیل بود، ادامه داد: بعد از مه سال 1968میلادی شرایط دانشگاه‌های فرانسه متفاوت شد. به‌نحوی‌ که روی دانشگاه‌ها شماره می‌گذاشتند و در آن زمان تقسیم‌بندی‌های ایدئولوژیکی در دانشگاه‌ها صورت گرفت. مثلا در دانشگاهی که من درس خواندم همه سوسیالیست بودند. دست‌راستی‌ها در دانشگاه پاریس2 شماره بودند. در پاریس شماره 8 (در حومه پاریس) نیز کمونیست‌ها بودند و چون دولت سرمایه‌داری در آن دوران بر فرانسه حاکم بود و دولت نسبت به کمونیست‌ها روی خوشی نداشت، هیچ نظارتی هم بر این دانشگاه صورت نمی‌گرفت. از این‌رو، روشنفکران طراز اول فرانسه مانند میشل فوکو، لیوتار و غیره در آنجا شکل گرفتند و اندیشه‌هایشان پرورش یافت. وی افزود: درس بزرگی که من در آن روزها آموختم این نکته بود که در جاهایی که نظارت دولت نیست و بختک دولت‌ها روی دانشگاه‌ها نباشد، افکار و اندیشه‌های بزرگی پدیدار می‌شوند و پیشرفت حاصل می‌شود.
چرا به ایران بازگشتم؟
نقیب‌زاده به بیان خاطره‌ای پرداخت که درنهایت، تصمیمش را بر بازگشتن به ایران مصمم کرد و به تردید ماندن یا نماندنش در فرانسه پایان داد. وی گفت: در مدت 7 سالی که در این کشور بودم، می‌توانستم بعد از 6 ماه یک اقامت 10ساله بگیرم و بعد از آن برای همیشه ماندگار شوم. اما این سوال که بمانم یا نه، با روی دادن ماجرایی پایان یافت و من را به پاسخ و تصمیم نهایی مبنی بر بازگشت به ایران راهنمایی کرد. این نویسنده کتاب‌های سیاسی بیان کرد: این ماجرا زمانی اتفاق افتاد که نقطه ضعفی که در قانون اساسی فرانسه وجود داشت و به‌ندرت خودش را نشان می‌داد بالاخره نمایان شد و آن، دوره هفت ساله ریاست‌جمهوری و دوره پنج ساله مجلس فرانسه بود که در این صورت با مقارن‌ شدن انتخابات آن دو، ممکن بود مجلس و نخست‌وزیر از یکسو و رئیس‌جمهوری از سویی دیگر از دو حزب مخالف باشند و باهم اختلاف پیدا کنند. چنانکه در سال‌های 1986 و 1988این اتفاق در فرانسه افتاد. به‌طوری‌که رئیس‌جمهوری فرانسه از حزب سوسیالیست و نخست‌وزیر آن از حزب دست‌راستی بود. نقیب‌زاده در ادامه گفت: با به‌وجودآمدن چنینی شرایطی در فرانسه، تضاد سطوح بالا بر پایین جامعه مشکلات بسیاری را به وجود آورد و اوضاع سیاسی در فرانسه بسیار ناآرام و ایستگاه‌های تلفن شکسته شد و ما برای یک تلفن زدن ناگزیر بودیم به کافه‌ای برویم که در آنجا با گرفتن ژتون تلفن، امکان زنگ‌زدن برایمان میسر می‌شد. وی ادامه داد: به همین منظور، روزی که در آن کافه برای گرفتن ژتون تلفن حاضر و با بازشدن بحث درباره اوضاع سیاسی فرانسه و اظهارنظری برخلاف عقاید آنها، صاحب رستوران شروع به تحقیرکردن من کرد. او صریحا به من گفت: شما به‌عنوان یک خارجی فقط حق نفس‌کشیدن و غذا خوردن دارید و نه حق اظهارنظر و اعتراض نسبت به اوضاع فرانسه. نقیب‌زاده افزود: اینجا بود که متوجه شدم تا هر زمان که اینجا بمانم، برخورد آنها با من چنین خواهد بود و من به عنوان شهروند درجه دوم محسوب خواهم شد. ازاین‌رو تصمیمم را یکسره کردم تا به ایران ولو با شرایطی که وجود دارد بازگردم و زندگی کنم و برای پیشرفت آن بکوشم و اکنون هم بسیار متاسف می‌شوم برای جوانانی که تمام سعی خود را برای رفتن از ایران می‌کنند.

افزودن نظر جدید