ابوالحسن داودی: سینمای ایران گنجشک‌روزی و ترسوست/سران کشور هنوز به چشم عنصر مشکوک به ما نگاه می‌کنند

ابوالحسن داودی می‌گوید: سینما هنوز در تفکر سران کشور؛ یک عنصر مشکوک است و باید اداره‌اش کرد و مواظبش بود و کنترلش کرد.

 

به گزارش امیدنامه به نقل از ایلنا؛ ابوالحسن داودی؛ کارگردان و تهیه‌کننده باسابقه سینمای ایران که با فیلم رخ دیوانه؛ سیمرغ بهترین فیلم را از جشنواره سی و سوم گرفته، معتقد است که سینمای ایران نسبت به سال‌های پیش پیشرفت زیادی نکرده و نگاه لحظه‌ای سینمای را فراگرفته است.  

نظرتان درباره کلیت سینمای ایران در سال 95 چیست؟

من سال عجیب و غریبی را برای سینما  نمی‌بینم. بنظرم سینما پیشرفت زیادی نکرد. شاید در عرصه اقتصاد نسبت به سال گذشته پیشرفت کرده باشیم، اما فضایی که در سینما می‌بینیم، یک‌جور لحظه‌ای بودن است. به تعیبر دیگر اهالی سینما نمی‌توانند یک برنامه‌ریزی درازمدت داشته باشند، چون فضای روانی مختص این برنامه‌ریزی به‌وجود نیامده است.

بنظرتان این فضای بی‌برنامه از کجا بوجود آمده؟

شکل سینمای ما از همان ابتدای انقلاب؛ سینمای گنجشک‌روزی و به‌اصطلاح ترسویی بوده است. به دلیل اینکه هیچ‌گاه پایگاه اقتصادی مشخصی نداشته و بیش از 95 درصد محصولاتش، حاصل تولیدات تک‌محصولی تهیه‌کنندگانی بوده که مجبور بوده‌اند یک تولید داشته باشند و منتظر باشند تولیدشان به ثمر برسد. جدا از اینکه حاصل این تولید را در سینما بیاورند یا نیاورند؟! این به معنای فقدان شرایط سیتماتیک صنعتی در سینماست.

 بنظر شما بی‌پشتوانگی دلیل اصلی سردرگمی در سینمای این روزهاست؟

بله؛ سیاست‌گذاران این عرصه حداقل باید بخش حرفه‌ای سینما را تبدیل کنند به صنعتی که یک پشتوانه‌ خاص و قوی دارد و به آن اجازه می‌دهد در ژانرهای مختلف بدون نگرانی برای برگشت سرمایه و حفظ موقعیت هنری فیلم‌ها کار کند و مشکلی نداشته باشد. به همین دلیل است که در همه این سال‌ها دیدیم اگر در سینمای ما یک موقعیت ویژه بوجود بیاید، این موقعیت ویژه فقط تکرار شده است. مثلا اگر یک دوره‌ای اصغر فرهادی و سینمای پایان باز گل می‌کند و موفق می‌شود؛ این داستان آن‌قدر در سینمای ما تکرار می‌شود که گاهی به ابتذال کشانده می‌شود. سال گذشته ما می‌بینیم که چند فیلمساز جوان و پرانرژی آمدند و اکثرا موفقیت‌های جشنواره‌ای کسب کردند. سیره این فیلم‌ها هم در خیلی از جهات بیشتر به خودنمایی شبیه شده و یک میدان مبارزه برای اینکه ای جوان به آن یکی بگوید؛ من هم می‌توانم....

هم جشنواره سال گذشته یکسری حواشی داشت و هم دریافت اسکار برای فیلم فروشنده حواشی خودش را داشت...

حاشیه مسئله مهمی در سینمای ایران است. حواشی در دوره‌های مختلف وجود داشته‌اند و سینمای ایران به اندازه ظرفیتی که دارد، اتفاقاتی برای آن افتاده است. همین اسکار دوم گرفتن اصغر فرهادی که ظرفیت اعتباری سینما ایران را نشان داد؛ یک نمونه است. حالا اگر یک مقدار خوش‌شانسی را همراه آن کنیم؛ اما در اصل میزان هوشمندی سینماگری مثل فرهادی که برای فضای واقعی و خارج از فیلم خود به کار برد و مدیریت او بر جوانب مختلف فیلم؛ توانست حاشیه‌ها را کم کند. طبعا این اتفاقات اعتبار سینمای ایران را به آن بازمی‌گرداند و مهم این است که به عنوان اهل سینما و مدیران سینمایی بتوانیم در اندیشه بزرگان قدرتمند این واقعیت را فروکنیم که اگر سرمایه‌گذاری درستی روی سینما انجام دهند و مدیریت خوبی داشته باشند؛ می‌توانند از آن انتظار موفقیت هم داشته باشند.

به‌طور کلی سینما قادر است که خیلی بیشتر از چیزی که الان می‌بینیم را در جهان صدا کند. شما می‌بینید که بعضی جهات مثل روی کار آمدن ترامپ یا سیاسی شدن مسئله مهاجرت خود به خود  شرایطی را بوجود می‌آورد که بتوان از این موقعیت بهترین استفاده را کرد.

سینمای ایران دهه به دهه تغییر می‌کند و دهه به دهه سوژه‌های آنهم تغییر می‌کند. این حرکت دهه‌ای از کجا آمده؟

بخش عمده‌ای از این تغییر شکل؛ عجیب و غریب نیست و ناشی از تغییر شکل جامعه است. همچنین تغییر شکل روابط و ارزش‌های حاکم بر جامعه که در دهه‌های مختلف در جامعه آن را می‌بینیم. وقتی در این دهه احساس می‌کنیم در موضوع فیلم‌ها تغییری ایجاد شده یا وقتی خوب به فیلم‌ها نگاه می‌کنیم؛ متوجه می‌شویم بیشتر آن ناشی از عوض شدن بطن جامعه است. مثلا ما در طول یک دهه گذشته می‌بینیم کلا روابط اجتماعی ما دگرگون شده و بحث اخلاق به کلی تغییر می‌کند و همه شعارهایی که مسئولان و صاحب‌منصبان جامعه سرداده‌اند؛ تغییر کرده و همه آنها به سمت و سوی بی‌اخلاق و بی‌مسئولیتی حرکت می‌کنند؛ کل جامعه به نظام آنارشیستی نزدیک می‌شود که در واقعیت زندگی مردم جریان دارد و متکی به خیلی جهات و موضوعات است. خوب این بی‌اخلاقی تاثیر خود را در موضوعات فیلم‌ها هم می‌گذارد.

درکل بزرگترین مشکل سینمای 96 در چیست؟

بزرگترین مشکل ما این است که سینما به اندازه ظرفیتش از اعتبار برخوردار نیست. اهمیت آن از چشم سران کشور به اندازه‌ای نیست که ظرفیت واقعی آن است. سینما هنوز در تفکر سران کشور؛ یک عنصر مشکوک است و باید اداره‌اش کرد و مواظبش بود و کنترلش کرد. این یک مشکل اصلی است که باید به درستی حلش کنیم و البته به شکل درست. ما فقط باید این فاصله‌ها را کم کنیم و در آن شرایط سینمای ایران یک تحول جدی و یک امید به آینده را تجربه کند و این یک نگاه کلان‌نگر در مدیریت سینما لازم دارد. بسیار امیدوارم که اسکار دوم آقای فرهادی تلنگری باشد برای این مدیریت و مدیریتی که می‌خواهد سینما را اداره کند.

افزودن نظر جدید