آیا مدعی «بهار» واقعا خود را منجیِ مجهز به حمایت نیرو‌های ماوراءالطبیعه، می‌داند؟

انتخاب نوشت: در وضعیت جدید نیز در سراسر سخنان رئیس دولت‌های نهم و دهم و حتی تکنیک تصویربرداری تلاش می‌شود از او شخصیتی منجی و دارای قدرت درونی برای رهایی تجلی شود. شخصیتی فاقد خطا و لغزش که هر آن‌چه را که می‌گوید فاقد خطا و قابل ستایش است و فقط باید دل‌ها را به او سپرد. این بازنمایی، یادآور همان خاطرات دوران ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد طی سال‌ها بعد از 1384 است و اگر تفاوتی در لحن اظهارات وجود دارد، به دلیل جایگاه متفاوت او در عرصه قدرت است.
انتشار خاطره یک روزنامه‌نگار آمریکایی، از گفتگوی خود با محمود احمدی‌نژاد در دوران ریاست جمهوری او، در روزنامه «جروزالم پست» اسراییل، بار دیگر کانون توجهات را به بررسی شخصیت و آینده سیاسی رئیس دولت‌های نهم و دهم معطوف کرده است. مایک ایوانس روزنامه نگار آمریکایی در این روزنامه اسرائیلی می‌نویسد: «احمدی نژاد به من گفت در جریان سخنرانی در سازمان ملل نوری به مدت 28 دقیقه او را در حصار خود گرفته بود و هیچ یک از حاضران در سالن حتی پلک نمی‌زدند.»

ایوانس همچنین، در اظهاراتی شگفت‌انگیزتر می‌نویسد: «رئیس جمهور سابق ایران به من گفت دلیل اینکه ایرانی‌ها 62 سال عمر می‌کنند و صهیونیست‌ها 82 سال به خاطر این است که اسراییل موش‌هایی آلوده به سم را به مزارع ما می‌فرستد تا محصولات کشاورزی ایرانیان را مسموم کنند. من گفتم آیا شوخی می کنید؟ گفت به هیچ وجه. اگر پروتکل‌های بزرگان صهیونیست را بخوانید خودتان می فهمید.»

نقل چنین خاطراتی از سوی یک روزنامه‌نگار آمریکایی، آن‌هم با صبغه حمایت از اسرائیل، در ابتدای امر برای هر شخصی که شناختی حداقلی از شخصیت‌ و منش‌های احمدی‌نژاد ندارد، احتمالا در مقام نوعی دروغ‌پردازی یا حتی روایتی طنز و خنده‌دار تلقی شود اما واقعیات میدانی و آن‌چه که در صحنه سیاسی کشورمان طی سال‌های بعد از 1384 از سوی این شخصیت سیاسی شاهد بوده‎‌ایم نشان می‌دهد، این اظهارات نه تنها دور از واقعیت نیست بلکه حتی بازگو کننده ابعاد روانشناختی شخصیتی است که بسیاری او را بعد از پایان کار در پاستور (دفتر کار ریاست‌جمهوری) متحول شده ارزیابی می‌کنند.

با این اوصاف، اکنون این مساله مطرح است که طرح فرضیات مبتنی بر تغییر رویه و منش احمدی‌نژاد تا چه اندازه منطبق با واقعیات است؟ همچنین، آیا آن‌گونه که ادعا می‌شود رئیس دولت‌های نهم و دهم می‌تواند ناجی و رهایی‌بخش شهروندان ایرانی از گرفتاری‌ها و بحران‌های کنونی باشد؟ افزون بر این مسائل، بحث دیگر این است که چشم‌انداز پیش‌روی ایران بعد از امکان ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد در چه مسیری قرار خواهد گرفت؟  مجموع این مسائل در گزارش تحلیلی «انتخاب» از چشم‌انداز دگرگونی و سکون در شخصیت یکی از «عجیب‌ترین» سیاست‌مداران تاریخ معاصر ایران مورد بررسی قرار گرفته است.

طرح هاله نور و دست‌‎های نامرئی مردی نجات‌بخش

محمود احمدی‌نژاد، در دهه 60 حضور خود در سیاست را با فرمانداری شهرهای ماکو و خوی آغاز کرد و  در 1372 به سمت استانداری اردبیل رسید. در سال 1378 در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی، در اولین تجربه خود از حضور در سنجش آراء مردم ناکام ماند اما بر خلاف تمامی تصورات، این شخصیت گمنام در میان جمعی از سیاست‌مداران نام‌آشنا همچون آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی و ... پس از کشیده شدن انتخابات به دور دوم، با کسب 17 میلیون رای متصدی کرسی ریاست‌جمهوری دولت نهم شد.

احمدی‌نژاد از همان ابتدای به قدرت رسیدن و به ویژه پس از اولین حضور خود در سازمان ملل با طرح اظهاراتی جنجالی افکار عمومی و ناظران سیاسی را با یک »شوک» بزرگ مواجه کرد. او در ابتدا، طی دیدار با آیت‌الله جوادی‌آملی، که ویدئوی آن نیز در سطحی کلان در جامعه بازنشر شد، مدعی هاله نور دور سر خود شد و سپس ادعاهای زیادی را پیرامون دیدارهای خود با رهبران مختلف جهان و خواهش آن‌ها از او برای انتقال تجربیات مدیریت سیاسی و اقتصادی مطرح کرد. احمدی‌نژاد حتی پا را فراتر گذاشت و بارها اظهارتی عجیب و خلاف باورهای منطقی همچون تولید انرژی هسته‌ای توسط یک نوجوان در زیرزمین منزل خود را بر زبان راند. حتی اظهارات خلاف عرف و بر زبان راندن جملات عوامانه در تحقیر رقبا و مخالفان داخلی و خارجی، به‌تدریج به سنتی رایج در پاستور تبدیل شد.

هر چند احمدی‌نژاد و نزدیکان او در دوران ریاست‌جمهوری‌اش، بارها موضوع هاله نور در نیویورک را با وجود در دست بودن ویدئوی واقعی، دروغ‌پردازی معرفی کردند اما اکنون انتشار خاطرات اخیر، مایک ایوانس روزنامه نگار آمریکایی، نشان می‌دهد نه تنها این مساله دروغ‌پردازی نبوده بلکه باور به هاله نور و داشتن قدرتی نامرئی، بخشی از روانشناسی شخصیتی رئیس‌جمهور سابق ایران است. به نظر می‌رسد، روایت ریاست‌جمهوری شخصی با سبقه‌ای حداقلی از حضور در محافل سیاسی کشور،  که بیشتر در قالب طرح یک «رویا» یا داستان‌پردازی تخیلی قابل باور است، محمود احمدی‌نژاد را به این اقناع رسانده که نیرویی ماورای طبیعت او را در هم تنیده و یاری‌گر اوست.

بسیاری از طرفداران عوام و خاص احمدی‌نژاد اکنون این مساله را مطرح می‌کنند که مسائلی همچون هاله‌ نور و باور او به نیروی ماورای طبیعت در شخصیت خود، به تاریخ پیوسته و او اکنون با پذیرش واقعیات، دچار نوعی دگرگونی شده است. در پاسخ به این ادعاها می‌توان گفت، روان‌شناسی شخصیت و ابعاد ناخودآگاه اشخاص هیچ‌گاه نه قابل حذف هستند و نه قابل انکار. برای اثبات این ادعا کافی است که اظهارات احمدی‌نژاد در سخنان او با مردم در قالب قطعات ویدئوی کوتاه و نوع مواجهه او با یاران غار خود یعنی اسفندیار رحیم مشایی و حمید بقایی، پس از رهسپار شدن به زندان برای گذراندن دوران مجازات‌شان اشاره کرد. در وضعیت جدید نیز در سراسر سخنان رئیس دولت‌های نهم و دهم و حتی تکنیک تصویربرداری تلاش می‌شود از او شخصیتی منجی و دارای قدرت درونی برای رهایی تجلی شود. شخصیتی فاقد خطا و لغزش که هر آن‌چه را که می‌گوید فاقد خطا و قابل ستایش است و فقط باید دل‌ها را به او سپرد.

این بازنمایی، یادآور همان خاطرات دوران ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد طی سال‌ها بعد از 1384 است و اگر تفاوتی در لحن اظهارات وجود دارد، به دلیل جایگاه متفاوت او در عرصه قدرت است. بنابراین، می‌توان از یک سو، توهم هاله نور و قدرت ماورای طبیعت داشتن در وجود احمدی‌نژاد را همچون باوری درونی شده و قطعی ارزیابی و از سوی دیگر، امکان دگرگونی در منش و اعتقادات احمدی‌نژاد را نادرست و برخلاف واقعیات دانست.

احمدی‌نژادیسم از بحران‌آفرینی به سوی طرح منجی‌گرایی

شهروندان به ستوه آمده از 8 سال ریاست محمود احمدی‌نژاد بر قوه مجریه، در سال 1392 با اکثریتی 63 درصدی به حسن روحانی در مقام شخصیتی میانه‌رو رای دادند. دولت تدبیر و امید، در 4 سال اول بخشی بزرگ از بحران‌های اقتصادی را سروسامان داد. در نتیجه مذاکرات منجر به برجام تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران لغو و تورم افسار گسیخته به نرخی تک‌رقمی کاهش پیدا کرد اما از اقبال بد دولت روحانی در سال‌های بعد از 2017 با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا و آغاز عصر ترامپیسم در سطح جهانی، وضعیت کشور با بحران‌های فراگیر اقتصادی مواجه شد. در چنین فضایی که ترامپیسم ایران را در کانون تحریم و فشارهای اقتصادی خود قرار داده، احمدی‌نژادیسم در سطح داخل کشور نیز با حملات شدیداللحن به دولت، فضا را برای ظهور مجدد خود بیش از هر زمان دیگری مهیا می‌داند.

محمود احمدی‌نژاد طی چند سال گذشته با بهره‌گیری از بحران‌های اقتصادی کشور در نتیجه تحریم‌های دولت آمریکا، در تمامی اظهارات و سفرهای استانی خود، در قالب الگوی احمدی‌نژادیسم با طرح شعارهای عوام فریبانه، بر سه مساله انگشت گذاشته است. در ابتدا احمدی‌نژاد تلاش دارد دولت مستقر را به عنوان بانی تمامی مشکلات و بحران‌های کنونی کشور بازنمایی کند. در سطح دوم، او با طرح شعارهای عوام فریبانه، تلاش دارد دولت روحانی را حامی ثروتمندان و مخالف اقشار ضعیف جامعه جلوه دهد و در سطح سوم، او با ایراد وعده‌های رویایی خود را ناجی و یاور طبقات پایین جامعه معرفی می‌کند. در حقیقت، این رویکرد تداوم همان طرح و رویکرد پیشینی احمدی‌نژاد، طی 14 سال گذشته، یعنی پناه بردن به احساسات و نقاط ضعف شهروندان به ویژه دهک‌های پایین جامعه است لذا می‌توان طرح وعده‌های جدید احمدی‌نژاد در سفرهای استانی خود را تکرار همان راهبرد عوام‌فریبانه ارزیابی کرد که هیچ‌گونه انطباقی با واقعیات میدانی ندارد.

بهار؛ رمز تکرار خزانی دیگر

با نزدیک شدن به پایان دومین دور از ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، از سوی او و نزدیکان‌اش رمز «بهار» به عنوان نماد تداوم فعالیت جریان وابسته با رئیس دولت‌های نهم و دهم برگزیده شد حتی در سخنرانی احمدی‌نژاد در 22 بهمن 1391 او در گفته‌های خود، در راه بودن بهاری دیگر را وعده داد. متعاقب آن شاهد فعالیت طرفداران او با واژگانی نزدیک به همین عنوان بودیم.  طرح وب سایت «دولت بهار» و برگزاری نشست‌های مختلف با عنوان «به سوی بهار» در دستور کار تیم احمدی‌نژاد قرار گرفت.

طرح وعده بهار از سوی احمدی‌نژاد و نزدیکان او در شرایطی طرح می‌شود که 8 سال ریاست جمهوری او نه تنها بهاری برای شهروندان ایرانی رقم نزد بلکه کشور را بیشتر به خزانی سرد و کم‌رمق تبدیل کرده بود. در سطح بین‌المللی، سیاست «گفت‌گوی تمدن‌ها» و آتش با جهان جای خود را بزرگ‌ترین قطعنامه‌ها و تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران داد. تورم نزدیک به یک رقمی دولت اصلاحات، با اقتصاد تورمی افسارگسیخته جایگزین شد و هیچ مشاوره‌ایی در زمینه اقتصادی نیز پذیرفته نمی‌شد. در سطح کلان سیاسی، آزادی‌های مطبوعات به پایین‌ترین حد ممکن رسیده بود. در سطحی دیگر، دروغ‌پردازی و تهمت‌پراکنی به رویه‌ای رایج در محافل سیاسی کشور تبدیل شده بود و موجی از ناامیدی بر سراسر کشور سایه افکنده بود.

اکنون احمدی‌نژاد تنها با گذشت 6 سال از چنین کارنامه‌ای شعار تغییر و حل بحران را سر می‌دهد اما باید از او طرفداران‌اش پرسیده شود «شما که بهاری را در سال‌های بعد از 84 به خزان تبدیل کردید؛ اکنون چگونه وعده بهار و حل بحران می‌دهید.» واقعیت این است که نه احمدی‌نژاد از نظر روانشناختی تغییر کرده و نه نزدیکان او نیز با افراد منطقی و عقل‌گرا جایگزین شده‌اند. احمدی‌نژادیسم نه تنها پتانسیل تغییر ندارد، بلکه با عوام‌فریبی دیگر به «تکرار فاجعه» منجر خواهد شد.

 

افزودن نظر جدید